کامران خداپرستی

مهندس مثل کبابه…

پیش از هر سخنی باید بگویم که من کارشناس منابع انسانی (HR) نیستم و آنچه در زیر آورده‌ام نظرات یک فرد غیر متخصص در مورد موضوعی تخصصی است.

یک پرسش ساده… سابقه‌ی ‌کار به چه معناست؟

 آنچه معمولاً در پاسخ گفته می‌شود اندازه‌گیری طول سالهای کار به عنوان یک شاخص است مثلاً اگر کسی ۲۰ سال در دانشگاه درس داده است یعنی ۲۰ سال سابقه‌ی کار دارد فارغ از این‌ موضوع که این استاد فرضی، آیا یک بار تدریس کرده است و ۱۹ بار تکرار و یا ۲۰ سال تدریس داشته است.

فکر می‌کنم اندازه‌گیری طول سابقه‌ی کار، یک شاخص گمراه‌کننده است. شاخص صحیح‌تر اندازه‌گیری مساحت تجربه است یعنی حاصل‌ضرب طول سابقه‌ی کار در عرض آن. با این شاخص، فردی با ۱۰ سال سابقه که روزی دو ساعت تجربه‌ی مفید از آن بدست بیاید، دارای مساحت تجربه‌ی کمتری خواهد بود نسبت به فردی با ۵ سال سابقه‌ی کار که روزی ۵ ساعت تجربه‌ی مفید داشته است.

مشکلی که وجود دارد این است که شاخص دوم به راحتی قابل محاسبه نیست و اندازه‌گیری آن دشوار است اما به نظرم به کمک یک نشانه‌ی مهم، می‌توان به ارزیابی درست نزدیک‌تر شد.

آن نشانه، نداشتن ثبات بیش از حد در یک پست یا یک سازمان است. عوض کردن شغل در بازه‌های زمانی ۵ یا ۶ سال، احتمالاً باعث افزایش مساحت تجربه می‌شود.

این نشانه برای نیروی یک‌جا کار یا اصطلاحاً تک‌رزومه‌ای که جابجایی و تغییر شغل نداشته است، می‌تواند این‌گونه تعبیر شود که اگر در همان محیط کار، job rotation انجام داده و به استقبال چالش‌های جدید رفته باشد، می‌تواند تجربه‌‌های مفیدی اندوخته باشد اما مشکلی که وجود دارد این است که در بعضی کارها، آهنگ یادگیری بسیار کند می‌شود یا بعبارت دیگر، منحنی یادگیری، پس از مدتی تقریباً به حالت افقی در‌می‌آید و برای درجا نزدن، چاره‌ای نمی‌ماند جز عوض کردن منحنی. می‌توان اینطور گفت که در حرفه‌ی مهندسی ممکن است مهارت و توانمندی، با سابقه‌ی کاری پیوسته، ماندگار، بادوام و وفادارانه، رابطه‌ا‌ی مستقیم نداشته باشد.

خیلی‌ها گفته‌اند و می‌گویند که تغییر و تصمیم به تغییر، همواره آسان نیست. اگر خودم را مثال بزنم باید بگویم که در کارنامه‌ی حرفه‌ای من، طیف متنوعی وجود دارد از کار در یک مجموعه‌ی به تعبیر من سوپر دولتی ( یعنی جایی که وابسته به سازمان یا وزارتخانه‌ی دیگری نبود و خودش ردیف بودجه‌‌ی مستقل در سازمان برنامه داشت) تا اشتغال در یک شرکت صد‌در‌صد خصوصی. آخرین بار هم در ۴۵ سالگی، به میل خودم، فیلد کاری را عوض کرده‌ام و جابجا شده‌ام.

اگر هر کدام از جابجایی‌های شغلی را یک سفر حرفه‌ای بنامم باید اعتراف کنم که این سفرها برای من به هیچ وجه ساده نبوده‌اند. (جالب است بدانید فعل سفر كردن یا همان travel از واژه‌ی فرانسوي TRAVAIL به معناي مصيبت گرفته شده است.) از ترک یک شغل با انواع امکانات رفاهی، به منظور رفتن به جایی دیگر با ۲۵ درصد حقوق کمتر! گرفته تا انتخاب شغلی که مدیرانش نمی‌توانستند بپذیرند که یک نفر به خاطر یادگیری بیشتر و کسب تجربه‌های جدید، منطقه‌ی امنش را ترک کرده تا با چالشهای جدیدی روبرو گردد.

پی‌نوشت ۱-  قرار نیست یک مهندس، بعد از ۲۰ سال کار کردن، میل به یادگیری را از دست بدهد و فسیل شود بلکه یک جوان ۲۵ ساله هم می‌تواند از همان ابتدای مسیر حرفه‌ایش شروع به فسیل شدن کند.

پی‌نوشت ۲-   هیچ چیز جز تغییر ثابت نیست و به نظرم اگر کسی خودش را با دست خودش در چنبره‌ی روزمرگی و تکرار گرفتار کند و میل به تغییر نداشته باشد، چیزهای زیادی را از دست خواهد داد. گفته‌اند: “کشتی در اسکله ایمن است اما کشتی را برای ماندن در اسکله نساخته‌اند.”

پی‌نوشت ۳-   الآن دیگر وقتش رسیده که عنوان این نوشتار را به طور کامل بنویسم:

“مهندس مثل کبابه… باید بچرخه تا پخته بشه.”

خروج از نسخه موبایل