کامران خداپرستی

امشب، هلال ماه، ظاهر خواهد شد. گوساله را آماده کن! فردا عملیات‌حرارتی داریم!

هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم بتوان یک پدیده‌ی مهم چند هزار ساله را فقط با یک نمودار توصیف کرد اما این کار، شدنی است.

تصویر بالا را ببینید.

این نمودار، عملیات حرارتی (Heat Treatment) را تعریف می‎‌کند که چیزی نیست جز بازی با دما و زمان.

عملیات حرارتی تاریخچه‌ای بسیار جالب و خواندنی دارد. در زمانی که انسان، قوانین علمی مرتبط با پدیده‌های متالورژیکی را نمی‌شناخت، کار با فولاد و ساختن شمشیر و دشنه، رازی سر به مهر بود که سینه به سینه، از پدر به پسر منتقل می‌شد. چگونه می‌توان آهنی نرم را به خنجری تیز و برنده بدل کرد؟ جز تعدادی اندک، کسی از اسرار این کار، آگاه نبود.

همین اسرارآمیز بودن و قرار داشتن در پرده‌ای از ابهام، گاهی عملیات حرارتی را در زمره‌ی پدیده‌های ماوراءالطبیعه هم قرار می‌داد. از آن دوران، روایتهایی در دسترس است از جمله:

–       در قرن نوزدهم، آوازه‌ی شهر شفیلد انگلستان که بطور سنتی محل تولید کارد و چنگال بود، در دنیا پیچیده بود. از دیرباز، این باور وجود داشت که کیفیت بالای تولیدات فولادی این شهر، بخاطر ویژگیهای اعجاب‌انگیز آب شفیلد است! در تاریخ آمده است که یک مرد هفت‌خط یورکشایری، از این ناآگاهی بهره برد و مقدار فراوانی از آب شهر شفیلد را به قیمتی گزاف، به ژاپن صادر کرد! ( مصداق واقعی ضرب المثل از آب کره گرفتن). داخل پرانتز باید بگویم ژاپنی‌ها برای این‌که کشورشان ژاپن شود، هزینه‌های فراوانی پرداخته‌اند از جمله در جایی خواندم که آنها برای اینکه به تکنولوژی کشتی‌سازی دست پیدا کنند، در یک جاسوسی صنعتی، موفق شدند یک کپی از طراحی و نقشه‌ی ساخت کشتی را بدست بیاورند. کشور صاحب تکنولوژی (که دقیقاً یادم نیست چه کشوری بود اما اگر اشتباه نکنم انگلستان بود) در لحظات آخر، از این اتفاق با‌خبر شد. خلاصه… نقشه‌ی ساخت کشتی به ژاپن رسید و کار به سرعت آغاز گشت. پس از چند ماه، پروژه به پایان رسید و کشتی ساخته شده به آب انداخته شد اما پس از فقط چند دقیقه، به طور کامل غرق شد! بعدها معلوم شد آن کشور صاحب تکنولوژی، پس از مطلع شدن از جریان و در لحظات آخر، جای مرکز ثقل کشتی را در نقشه، عوض کرده بود.      

 از بحثمان دور افتادیم… می‌بخشید… نمونه‌های دیگری از نکات تاریخی عملیات‌حرارتی اینها هستند:

–           گفته شده است که جیمز بویی (James Bowie) که در سال ۱۸۳۰ میلادی، چاقویی که به نام خودش معروف است را طراحی کرد و ساخت، برای سخت کردنش، آن را پس از حرارت دادن تا دمای سرخ شدن، ۹ بار پشت سر هم در روغن پلنگ فرو ‌‌برد.

–           شمشیر در فرهنگ ژاپن، عنصری با ‌ارزش بود و حتی در گذشته چنین تصور می‌شد که هر شمشیر، قدرت معجزه‌آسا و زندگی خودش را دارد. به دلیل اهمیت معنوی شمشیر، شمشیر‌سازان ژاپنی طبقه‌ا‌ی ممتاز بودند و احترام زیادی داشتند. اعتقاد بر این بود که فقط کسانی که قلبی پاک دارند و دارای بالاترین معیارهای اخلاقی هستند، می‌توانند به استاد شمشیرسازی بدل شوند.

–           جمله‌ای که برای عنوان این جُستار انتخاب کرد‌‌ه‌ام یعنی امشب، هلال ماه، ظاهر خواهد شد. گوساله را آماده کن! فردا عملیات‌حرارتی داریم! نیز بخشی از یک دستور‌العمل احتمالاً فوق‌ محرمانه برای عملیات حرارتی شمشیرهای دمشقی بوده است. بریده‌ی مقاله‌ای که این عنوان را از آن الهام گرفته‌ام، برایتان در زیر گذاشته‌ام.

من درس عملیات حرارتی و آزمایشگاهش را در دانشگاه گذراندم اما در آن زمان، نه به اهمیتش پی بردم و نه فهمیدم که چقدر می‌تواند چالش‌برانگیز و در عین حال، جذاب باشد. پس از پایان دانشگاه، زمانی که در آزمایشگاه متالورژی مشغول به کار شده بودم، یک مشتری درخواست کرد تا برایش، سیکل عملیات حرارتی قطعه‌ا‌ی فولادی برای رسیدن به یک عدد سختی مشخص را بدست آورم و آنجا بود که برای نخستین بار، با دنیای پر رمز و راز عملیات حرارتی، رو در رو شدم. باید با استفاده از یک کوره‌ی آزمایشگاهی ۱۳ لیتری کوچک که در اختیار داشتم در کنار به یاد آوردن آنچه در دانشگاه فرا گرفته بودم و البته به‌کار بردن راهنمایی‌های کتابهای مرجع، این مهم را به انجام می‌رساندم.  

در طول فعالیتم در آزمایشگاه، چندین بار گزارش تعیین سیکل عملیات حرارتی را تهیه کردم اما یکی از آنها، برایم تبدیل به خاطره‌ای به‌یادماندنی از دوران حضورم در آزمایشگاه شد.

 یک روز، یکی از مشتریان، که موهای شقیقه‌اش کم و بیش سفید شده بود، سفره‌ی دلش را برایم چنین گشود که:

” من در مناقصه‌ی شرکت زامیاد برای ساخت قلاب بکسل نیسان شرکت کردم و برنده شده‌ام. از شرکت یک کاغذ به من داده‌اند که باید برای ما چند هزار قلاب بکسل با این گرید فولاد بسازی که در ضمن باید تستهای ما رو هم پاس کنه. من خودم از فولاد سررشته‌ای ندارم. حدود یک ماهه که کلی پول خرج کردم و منتظر نتیجه‌ی تست آزمایشگاه … بودم که دیروز به من گفتن ما نتونستیم به مشخصاتی که شما می‌خواید برسیم و اصلاً این کار نشدنیه چون باید هم سختی بالا باشه هم چقرمگی زیاد باشه. کلاً نا‌امید شده‌ام. اگه تا ده روز دیگه نتونم نمونه‌ی اولیه رو تحویل بدم، کار رو که به من نمیدن هیچ، جریمه هم می‌شم”.

برای من شرایط دشواری بود. درخواست انجام کاری پر دردسر که یک آزمایشگاه معتبر هم از پسش بر نیامده بود. گرفتن تصمیم، آسان نبود. از او خواستم قطعات را بگذارد و یک روز فرصت دهد تا در مورد پذیرفتن یا نپذیرفتنش، فکر کنم.

با همکارم آقای نظری نشستیم و صورت مسئله را بررسی کردیم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که باید تلاشمان را انجام دهیم. با مشتری تماس گرفتم و خبرش کردم که کار را شروع می‌کنیم.

پیش‌بینی ما درست بود. کار ساده‌ای نبود. چند نوع محیط خنک‌کننده در نظر گرفتیم با چند سناریوی مختلف برای آهنگ گرم کردن و نگهداری در کوره. اگر اشتباه نکنم عملیات حرارتی و آزمونهای پس از آن، ۴ روز از وقتمان را گرفت اما در نهایت به نتیجه‌ی دلخواه رسیدیم و سیکل عملیات حرارتی مطلوب را پیدا کردیم.

وقتی مشتری برای گرفتن گزارش آمد، تردید را در چشمانش ‌دیدم. به نتیجه‌ی کار، مطمئن نبود. طبق معمول توصیه کردم چون سیکل ما در یک کوره‌ی کوچک آزمایشگاهی بدست آمده است، برای استفاده در کوره‌ی صنعتی باید قدری اصلاح شود. تشکر کرد و گزارش را گرفت و رفت.

یک هفته‌ای از آن ماجرا گذشته بود که تلفن آزمایشگاه زنگ خورد. صدای مشتری را از پشت تلفن شناختم. گفت دیروز از زامیاد به او خبر داده‌اند که نمونه‌ی اولیه توانسته آزمونها را پاس کند و قابل قبول است. خیلی خوشحال شدم. او ادامه داد: ” الآن تو آزمایشگاه … هستم. رفتم پیش مدیرعاملشون و گزارش شما رو نشون دادم و گفتم یک جا تونسته این کارو انجام بده. مدیر هم به من گفت خوب… معلومه که کارشون درسته”.

با شنیدن حرفها‌یش، خستگی آن ۴ روز از تنم در رفت. بی‌درنگ، پیش آقای نظری رفتم تا این شادی را با او سهیم شوم.

پی‌نوشت ۱          ما بارها اصطلاح فولاد آبدیده را شنیده‌ایم و شاید هم به کار برده باشیم. کتاب غلط ننویسیم با عنوان فرعی “فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی” کتابی است از ابوالحسن نجفی نویسنده، مترجم و پژوهشگر معاصر که درباره‌ی غلط‌های رایج در زبان فارسی نوشته شده است. در صفحه‌ی نخست این کتاب و به عنوان اولین اشتباه، نویسنده به این عبارت پرداخته است.

در شاهنامه هم واژه‌ی آبدار به‌کار رفته است و در ابیات زیر از آن به جای شمشیر استفاده شده است:

به پاسخ نديد ايچ جاي درنگ

همان آبداري كه بودش به چنگ

بزد بر سر و ترگ آن نامدار

تو گفتي تنش سر نياورد بار

اگر درست‌نویسی برایتان مهم است پیشنهاد می‌کنم چکیده‌ای از کتاب غلط ننویسیم را در اینجا ببینید.

این نکته هم گفتنی است که وقتی کتاب غلط ننویسیم منتشر شد، زبان‌شناس نامدار دکتر محمدرضا باطنی مقاله‌ای در نقد آن با عنوان اجازه بدهید غلط بنویسیم نوشت که اگر دوست داشتید آن را در اینجا بخوانید. اگر دکتر باطنی را نمی‌شناسید پیشنهاد می‌کنم اینجا را ببینید. پشیمان نخواهید شد.

 

 پی‌نوشت ۲       حالا که عملیات‌حرارتی دست بالا را دارد این را باید بگویم که در ادامه‌ی سلسله وبینارهای ره‌آورد، دوست گرانقدرم آرش سلاحی، قبول زحمت کرده تا ما را مهمان تجربیاتش در این حوزه کند. عنوان وبینار این است:

“نگاه فرآیند محور به پدیده‌ی عملیات حرارتی –  معرفی استاندارد AMS2750”

برای آگاهی از جزئیات بیشتر، لطفاً اینجا را ببینید.

 

خروج از نسخه موبایل