متالوژی یا متالورژی؟ مسئله این است!

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه به عنوان یک کاربر مهمان.

  1. موضوع جالبی رو انتخاب کردید. از جشن شکوفه‌ها گفتید، یاد جشن خودمون افتادم. توی “جشن شکوفه‌ها”ی ما، سال بالایی‌ها بنا به یه سنت قدیمی، یه داستان عجیبی پیاده کردن! سال ۸۷، همه مون رو بردن تو یه سری کلاس، گفتن یه امتحانی هست از MIT، نفرات اول و دوم پذیرش میگیرن! به بچه‌های سال اولی شریف گفتن مجانی میتونن پذیرش بگیرن! دقیقا مشابه باج دادن به بچه با شکلات! تقریبا دیگه کاری نبود که ازمون بخوان و انجام ندیم!
    سوالارو که گذاشتن جلومون، یهو یکی از مراقبین که خیلی هم اخمو بود، گیر داد به یکی از دخترا و با دعوا از جلسه پرتش کرد بیرون!! همه ماست‌هارو کیسه کرده بودیم. داشتم جواب می‌دادم که رسیدم به سوالات مذهبی، درباره تیمم و… با خودم گفتم آخه این چه سوالاییه! واسه MIT هم دست از سر ما برنمیدارن!!؟ این شد که به یکی از مراقبها اعتراض کردم. در کسری از ثانیه، اخموترین مراقب که یه آقایی بود اومد سراغم و الکی شروع کرد داد زدن! من هم جوان بودم و خلاصه (درست یا غلط) به طور کامل از خجالتش درومدم! ? اونم البته کم نیاورد و هی تهدید کرد به کمیته انضباطی و… آخرش برگه رو به نشانه اعتراض دادم پس دادم و گفتم این سوالات احمقانه س و این آزمون صلاحیت سنجش ماهارو نداره! من اصلا همچین آزمونی رو قبول ندارم و رفتم بیرون. (دقت کنید که لحظه‌ای شک نکردم توی اینکه آزمون واسه MITه!!) تو بازه زمانی ای که وایسادم تا دوستام آزمونشون تموم شه، تازه ذهنم آزاد شد و به این فکر کردم که “امکان نداره” این سوالات احمقانه برای MIT باشه و امکان نداره MIT امتحانهایی تا این حد بی انضباط بگیره.
    پ.ن: بعد از اینکه ماجرا تموم شد، آقای مراقب اومد کلی عذرخواهی کرد و گفت که عصبانیتش جزئی از برنامه بوده و خلاصه حل شد ماجرا. جالبه برام با اینکه احتمالا چندین سال هم دانشکده ای بودیم، به جز اون روز، هیچ تصویر دیگه‌ای از این بنده خدا ندارم!
    پ.ن۲: بعدتر شنیدم سوالات رو برای ورودی‌های سال بعد ویرایش کردن که باورپذیرتر باشه! البته الان فکر می‌کنم دیگه باید چند سالی باشه که جمعش کردن با این وضع تحریم‌ها.
    بعدتر توی اردوی سال اولی‌ها که هر سال مشهد بود و سال ما به خاطر ماه رمضون، تهران (هیچ وقت نفهمیدم دلیلش چی بود!! چند سال بعدش هم ماه رمضون بود، اما دوباره بردن مشهد!) سال بالایی‌ها و چند تا استاد اومدن برامون از رشته مون گفتن و حکایت این “ر” عظیم الشأن رو تعریف کردن. بعدتر سر کلاس شکل‌دهی، دکتر اکبرزاده حدود ۲۰ دقیقه درباره اهمیتش طوری توضیح دادن که بعد از اون دیگه حکم آبرو پیدا کرد برای ما! (چیزی شبیه میم واسه میم شیمی ها)
    یادمه توی بازدید از کارخونه ایران ذوب هم همون یه دونه مهندس مواد کل کارخونه، خیلی تاکید می‌کرد روی این “ر”!

    1. درود سرکار خانم ارژنگ. بسیار سپاسگزارم که خاطراتتان را با حوصله و زیبا، نوشته‌اید.
      راستش را بگویم با خواندن ماجرای جشن شکوفه‌‌ها، هم خشمگین شدم و هم حرص خوردم! ببخشید این را می‌گویم ولی مگر این سال‌بالایی‌های شما بزرگتر نداشته‌اند تا راهنماییشان کنند که نباید چنین مراسم سادیستیکی را برای دانشجویان معصومی که به دانشگاه به عنوان کعبه‌ی آمال نگاه می‌کنند و تحقق آرزوهایشان را در آنجا می‌جویند، برگزار کنند؟ آنگونه که نوشته‌اید یکبار هم نبوده که بگوییم اشتباه شده بلکه سوالات را ویرایش هم می‌کرده‌اند و رویژن می‌زده‌اند! احتمالاً الآن آن سال بالایی‌های دیروز، درحال چرخاندن چرخهای صنعت هستند یا شاید هم در کسوت دانشیار و استادیار در حال خدمت به جوانان این مرز و بومند فقط امیدوارم که در گذر روزگار، آبدیده (آبداده) شده باشند که اگر غیر از این باشد همه باید زیر لب این بیت خیام را زمزمه کنیم که:
      از مدرسه بر نخواست یک اهل دلی
      ویران شود این خرابه، دارالجهل است.

      1. راستش سال بالایی‌های ما هم از سال‌های بالاتر یاد گرفته بودند. جشن خودجوش بود و طبیعتا (حداقل در این قسمت) هیچ نظارتی نبود. البته تقریبا همه خیلی راحت بودن با اون آزمون کذایی، ظاهرا فقط من خیلی جدی گرفته بودم ?
        البته از حق هم نگذریم، بچه‌های انجمن علمی ای که مسئول این جشن بودن، از پایه‌ترین و فعال‌ترین ها بودن. تقریبا اگه همت و پیگیری اونها نبود، هیچ اردویی برگزار نمیشد، خصوصا با محدودیت‌های جنسیتی دانشگاه.
        متاسفم که موجب ناراحتیتون شد، ولی من به عنوان یه اتفاق جالب/غیرمعمول تعریفش کردم ?
        درباره اون عزیزان هم نگرانشون نباشید، تقریبا همه ایران نیستند، آخرینشون یه سال قبل از کرونا رفت. اون چندتایی هم که هستن تا جایی که من خبر دارم دیگه موادی نیستن.
        در این باره من و خیام هم‌نظریم: ویران شود این خرابه…

  2. با درود خدمت شما استاد عزیز
    مطلب بسیار مهم و جالبی بود که واقعا زیبا ارائه کردید .
    بعضی دوستان گله میکنن که خیلی حساس هستید حالا فرقی نمیکند .
    ولی همین فرق های کوچولو زندگی ها به فنا داده

    یک نمونه جالب برای خود من پیش آمده :

    صفر در نوشتار فارسی توخالی است یا توپر
    عموماً تحصیلکرده های مهندسی یا رشته ریاضی میگن توخالیه
    وکیل بنده متالورژ بودن و در نوشتن آدرس همین سوتی رو لطف کردن بعداً هم مطابق اخلاق مرسوم ایرانی ها زدن زیرش .
    همین اشتباه باعث شد 206 نوشتن 2.6
    این اشتباه کوچک برای من یک میلیون تومان هزینه برداشت و کلی مشکلات جانبی دیگر.

    پیروز باشید سپاس از روشنگری های شما

  3. باز هم زیبا. باز هم متالورژی. یاد دکتر مشکسار و تمام بزرگواران گرامی.
    راستی کدوم مهدی منظورت بود؟ الان کجاست و چه میکنه؟

      1. درود بر کامران عزیز
        از دقت به نکات ریز گفتی و من یاد دکتر شریعت افتادم و نقل قول معروف ش از صادق هدایت. و حساسیت ش درباره اعداد.
        برای خود من سالها طول کشید تا اون همه حساسیت رو درک کنم. و حق بدم بهش که اونقدر عصبانی بشه. شاد باشی

خواندن بعدی

سایدبار کناری

کامران خداپرستی

این روزها، نوشتن از علم و مهندسی مواد، در اینجا، یعنی سایت شخصی‌ام، لذت‌بخش‌ترین کار من است.

لینکدین تنها حضور من در شبکه های اجتماعی است!

مطالب جدید