دوچرخه

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه به عنوان یک کاربر مهمان.

  1. اقای مهندس در نوشتن واقعا مهارت دارید و من لذت میبرم از دلنوشته های شما. مهندس جان برای شناخت انواع متریال و همچنین عملیات حرارتی چه دوره و یا منابعی را توصیه میکنید؟ ممنون میشم چنانچه راهنمایی بفرمایید…

  2. درود بر کامران همیشه دوست داشتنی
    آقا شما خودت کم لاکچری نبودی! دوچرخه ت قاب زنجیر و گل گیر و جک داشته.
    چیزی که من یادمه اکثر دوچرخه ۲۸ های اطراف من این آپشن ها رو نداشت. حتی ترمز، و باید با گذاشتن پا زیر دوشاخه و روی چرخ ترمز میکردی.
    اسم ۲۸ اوردی، یه خاطره یادم افتاد از دوست مشترک دامپزشک مون
    ایشون دوره ابتدایی باید با دوچرخه می‌رفته روستای مجاور، بخاطر قدش باید حتما از روی پله سوار دوچرخه می‌شده. گاهی وقتا موقع برگشت بخاطر عبور موتور، ماشین، … سر دوراهی روستا شون نمیتونسته بپیچه به سمت ده، جاده هم باریک بود نمیتونست دور بزنه. مجبور میشد مستقیم کلی راه بره تا برسه به یه تپه کوچک خاکی، که بتونه با روش سقوط، از دوچرخه پیاده بشه و پیاده دوچرخه به دست برگرده به روستا.
    بارها این اتفاق براش افتاد تا تونست با دویدین و پا روی رکاب گذاشتن سوار بشه.
    روزت خوش

    1. درود مهدی جان. گفتی لاکچری تازه نگفتم دوچرخه‌ام ترک و زنگ و یک قفل سر خود هم داشت که زیر زین بود. خانه‌مان حیاط‌دار بود ولی دلم نمیومد زیر آفتاب و بارون بذارمش. زیر راه پله‌ای که به پشت بوم می‌رفت، پارکینگ اختصاصیش بود.
      سپاس که خاطرات قشنگت را نوشتی.
      شهرزاد قصه‌گویی باید پیدا بشه تا خاطرات ناگفته‌ی دوچرخه‌ها رو روایت کنه!
      دلت خوش و تنت سالم.

      1. پس یه خاطره دیگه بگم، این بار از امید.
        زمان بچگی امید یکی از بچه های کوچه شون یه لاستیک دوچرخه داشته که با تکه چوبی حرکتش میداد و دنبالش میدوید با رویای دوچرخه سواری. امید ولی یه لاستیک موتور برای این بازی داشت. یه روز تابستون وسط گرمای ظهر پسرک همسایه در خونه امید رو میزنه و میگه بابام گفته برم از ۴راه سیگار بگیرم براش، میشه موتورت رو امانت بدی؟
        طفلک چون مسیر طولانی بوده، خواسته بود بجای دوچرخه با موتور بره .
        شاد باشی و سلامت

خواندن بعدی

سایدبار کناری