اگر من جایی این عنوان پیچیده و نامفهوم را میدیدم، بلافاصله ضربدر را میزدم و صفحه را میبستم پس از شما سپاسگزارم که این کار را نکردید و امیدوارم از این کارتان پشیمان نشوید.
ماجرا از این قرار است که دیروز پس از ۷ ماه، به دیدن دوستم حسین یعقوبی رفتم و او هم محبت کرد و یک هدیهی ارزشمند به من داد…. کتابی که در سال ۲۰۱۲ نوشته شده اما همین هفتهی پیش، ترجمهی آن توسط نشر نوین، به بازار آمده است… کتابی به نام پادشکننده اثر نسیم نیکلاس طالب.
نمیدانم چقدر این نویسنده را میشناسید اما نسیم طالب (Nassim Nicholas Taleb) که لیسانس و فوق لیسانس خود را از دانشگاه پاریس، ام بی ای را از دانشگاه پنسیلوانیا و دکترای مدیریت را از دانشگاه پاریس گرفته است، محققی در زمینهی آمار و تجزیه و تحلیل ریسک است و مطالعاتش را بر تصادفی بودن مسائل، احتمالات و عدم قطعیت متمرکز کرده است. او نظراتش را در قالب چند کتاب معروف نوشته است که به فارسی هم ترجمه شدهاند.
نکتهای که در مورد آثار نسیم طالب وجود دارد این است که خواندنشان، حوصله و تمرکز خاصی را میطلبد و نوشتههایش اصطلاحاً سختخوان هستند.
دیشب وقتی به خانه رسیدم شروع به خواندن این کتاب کردم. تا الآن فقط ۶۵ صفحه از ۴۷۰ صفحه را خواندهام و برای قضاوت زود است اما تا اینجا برایم بسیار خواندنی و حاوی نکات تفکربرانگیزی بوده است.
اگر بخواهید بدانید نگرش نسیم طالب در این کتاب چیست و میخواهد چه چیزی را بگوید شاید توضیح پشت جلد کتاب مفید باشد که تصویرش را در زیر گذاشتهام.
به طور خلاصه تا اینجای کتاب antifragile این را فهمیدهام که بعضی چیزها وقتی در معرض شوک، نوسان، بینظمی و استرس قرار میگیرند، شکوفا میشوند و رشد میکنند و نسیم طالب این مفهوم را پادشکنندگی مینامد که با تابآوری (resilience) متفاوت است چون تابآور کسی است که در برابر شوکها مقاومت میکند و همانی که بود باقی میماند اما پادشکننده از آن چیزی که بود بهتر میشود.
اما برسیم به عنوان این نوشتار یعنی پادشکنندگی نانوتیوب کربنی/ نانوکامپوزیتهای پلیمری. شاید بپرسید ربط نانو تکنولوژی با این کتاب چیست؟
راستش دلیل اینکه فقط تا صفحهی ۶۵ کتاب را خواندم و پس از آن تصمیم گرفتم این مطلب را بنویسم برمیگردد به همین موضوع.
لطفاً صفحهی ۶۵ که عکسش را گذاشتهام بخوانید:
اینکه یک مقالهی دانشگاهی در زمینهی نانوتیوبها و بحث خستگی مواد توجه نسیم طالب را جلب کرده است برایم جالب بود. کتاب را کنار گذاشتم و نام Brent Carey را گوگل کردم و مقالهای که او و همکارانش در سال ۲۰۱۱ به چاپ رسانده بودند را پیدا کردم.
Brent Carey در آن زمان دانشجوی بخش مهندسی مکانیک و علم مواد دانشگاه رایس بود.
نمودار بالا آنچه از این تحقیق به دست آمده است را نشان میدهد و نویسندگان هم در چکیدهی مقاله اینگونه نوشتهاند:
این مقاله را میتوانید در اینجا ببینید و اگر خواستید در مورد سوابق علمی Brent Carey اطلاعات بیشتری بدست آورید میتوانید نگاهی به صفحهی لینکدینش بیاندازید.
برگردم به چیزی که این نوشتار را با آن شروع کردم: حالا که به اینجا رسیدهاید امیدوارم از اینکه ضربدر را نزدهاید پشیمان نشده باشید. اگر هم پشیمانید که از قدیم گفتهاند «پشیمانی سودی ندارد» بجایش پادشکننده باشید.
با اجازهی شما بروم بقیهی کتاب را بخوانم.
پینوشت فهرست مطالب و فصل اول این کتاب را ناشر در وبسایتش قرار داده است که میتوانید در اینجا بخوانید.