کامران خداپرستی

اسب – فشنگ – خوردگی

روشن است که قبل از هرچیز، باید توضیحی در مورد عکس بالا بدهم.

کتاب خوردگی فونتانا که معرف حضور همه‌ی دانشجویان و مهندسان شیمی و مواد است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد اما اگر احیاناُ هنوز فرصت آشنایی با نویسنده‌ی این کتاب را پیدا نکرده‌اید، لطفاُ اینجا را بخوانید.

اما آن پوکه‌ی فشنگ، داستانی دارد. در زمانی که من به خدمت سربازی رفتم، مدتش ۲۴ ماه بود که ۲ ماه اولش را در پادگان آموزشی ۰۱ ارتش گذراندم. در پایان این دوره‌ی دو ماهه، باید یک هفته را در تپه‌های تِلو بصورت شبانه‌روزی اردو می‌زدیم. (تلو، نام پادگانی در حاشیه‌ی اتوبان بابایی است در شمال شرق تهران). در این یک هفته باید فعالیتهای مختلفی انجام می‌دادیم مانند برپایی چادر، پیاده‌روی شبانه، تمرین مسیر‌یابی با ستاره‌ها، مرور تاکتیکهای جنگی و از همه مهم‌تر، رفتن به میدان تیر و انجام تیراندازی در فضای باز.

در میدان تیر باید با اسلحه‌ی سازمانی ارتش یعنی ژ – ۳ که ساخت آلمان بود، هدف‌گیری می‌کردیم و به سیبل تیر می‌انداختیم. خشابش ۲۰ تایی بود و وزنش نسبتاُ زیاد که هنگام تیراندازی لگد زیادی هم داشت و مرتب باید حواسمان می‌بود که در جای درست شانه، تکیه بدهیمش.

ارتش، قوانین سفت و سختی در مورد مهمات داشت و باید پس از پایان تمرین، به تعداد فشنگهایی که تحویل گرفته بودیم، پوکه تحویل می‌دادیم. درست یادم نیست که چگونه اما موفق شده بودم با لطایف‌الحیلی، این یک دانه پوکه را تحویل ندهم و تا به امروز، به یادگار نگه دارم.     

این هم از داستان پوکه‌ی ‌فشنگ عکس بالا.  

تا هنوز خیلی از بحث گلوله و فشنگ و تفنگ دور نشده‌ایم این نکته را یادآوری می‌کنم که رنگ زرد پوکه‌ی فشنگ بخاطر آلیاژش است که به آن Cartridge Brass یا برنج فشنگی می‌گویند و ترکیبی از ۷۰ درصد مس و ۳۰ درصد روی است.

بسیار خب … دیگر باید بپردازیم به ارتباط بین پوکه‌ی فشنگ و خوردگی.

احتمالاُ می‌دانید که یکی از ویژگیهای هندوستان، باران‌های موسمی آن است. با شروع تابستان، دراین منطقه طوفان آغاز می‌شود و بارانهای رگباری شدیدی را نیز به‌همراه می‌آورد که تا پاییز ادامه پیدا ‌می‌کند. علت وجود این نوع آب و هوا، وزش باد‌هایی است که به باد موسمی معروفند.

چنین روایت شده که سربازان انگلیسی مستقر در هندوستان، به هنگام بارانهای موسمی، مهمات را در اصطبلها انبار می‌کردند تا بارندگی‌ها پایان یابد و فصل خشک، آغاز شود. پس از مدتی، اتفاق عجیبی افتاد به اینصورت که سربازان مشاهده کردند  بسیاری از فشنگها در جایی که گلوله در پوکه قرار می‌گرفت، ترک خورده‌اند.

 دلایل بوجود آمدن این ترکها سالها لاینحل باقی ماند تا اینکه در سال ۱۹۲۱ میلادی، توضیح مستدلی برای آن پیدا شد. قضیه از این قرار بود که آمونیاک ناشی از تجزیه‌ی ادرار اسبها، در کنار تنش باقیمانده‌ی موجود در پوکه‌ی فشنگ، به همراه هوای شرجی شبه‌قاره‌ی هند، همه دست به دست هم می‌دادند و سبب آن می‌شدند که نباید می‌شد یعنی ایجاد Season cracking (ترک فصلی) که یکی از موارد کلاسیک ترک خوردگی تنشی (Stress Corrosion Cracking) است که به آن SCC هم می‌گویند. 

مورد کلاسیک بعدی SCC، در فولادها اتفاق می‌افتد و به caustic embrittlement معروف است.

در زیر، تصویر کتاب فونتانا از این دو پدیده را گذاشته‌ام.

پی‌نوشت ۱     وقتی درس خوردگی را گرفته بودم و انواع خوردگیها مورد بحث قرار می‌گرفت، استاد درس، اشاره‌ای به پیشینه‌ی تاریخی ترک فصلی نکرد و من بعدها به طور اتفاقی در کتاب فونتانا دیدم که آقای خوردگی، این داستان را بصورت خلاصه در کتابش آورده است و آنجا بود که با خودم گفتم چه موضوع جذابی و چه حیف که استاد، آن را در کلاس درس تعریف نکرد.     

 

پی‌نوشت ۲      دیدیم که یکی از مقصران ترک فصلی، اسب بود اما باید یادمان باشد که همیشه اینطور نبوده که نقش حیوانات منفی باشد مثلاُ در زمانهای دور، گوساله، بخشی از مراحل فوق‌محرمانه‌ی یک نوع عملیات حرارتی خاص بود که در نوشتاری با نام امشب، هلال ماه ظاهر خواهد شد. گوساله را آماده کن! فردا عملیات‌حرارتی داریم! در موردش نوشته‌ام.

پی‌نوشت ۳      خدمت سربازی و بویژه دو ماه آموزش عمومی و دو ماه آموزش تخصصی آن، مملو از خاطرات تلخ و شیرینی است که دوست دارم در زمان مناسبی آن‌ها را بنویسم. من دوم تیر ماه ۷۵ به‌عنوان لیسانس وظیفه، دفترچه‌ی اعزام به خدمت سربازی را دریافت کردم و تاریخ اعزامم نشان می‌دهد که کسی در آن زمان، هنوز واژه‌ی تلفن همراه یا همان موبایل را نشنیده بود و مسلماُ کسی در رویاهایش هم حتی موبایل دوربین‌دار را نمی‌توانست تصور کند. هم به این خاطر و هم بخاطر اینکه آدم بدعکسی هستم و علاقه‌ای به ثبت عکس ندارم، از آن دوران فقط یک عکس دارم که آن را باید اجباراُ برای کارت پایان خدمت می‌گرفتم.

خروج از نسخه موبایل