کامران خداپرستی

دشمن، خشکسالی، دروغ!

پانزدهمین اسلاید دوره‌ی کلید فولاد، اسلایدی است که دو سه خط بیشتر نیست و هیچ ربطی هم به کتاب کلید فولاد ندارد اما چون در یک شهر کویری بزرگ شده‌ام و با کم‌آبی و بی‌آبی دست و پنجه نرم کرده‌ام، سه چهار دقیقه‌ای روی این اسلاید صحبت می‌کنم.

در مورد مصرف آب صنعت فولاد، بسته به نوع فرآیند و تکنولوژی به‌کار رفته، اعداد متفاوتی در مراجع مختلف آمده‌اند اما تردیدی وجود ندارد که فولاد‌سازی یک صنعت آب‌بر است. هدفم از مطرح کردن این بحث در این اسلاید آن است تا حساسیتها نسبت به این موضوع برانگیخته شود و این امید واهی! را هم دارم که شاید تاثیری داشته باشد.

وقتی می‌خواهم به شرکت‌کنندگان در دوره درباره‌ی این اسلاید توضیح دهم، نخست از وضع اقلیمی ایران شروع می‌کنم و گریزی به دعای داریوش بزرگ هم می‌زنم که به‌فرمانش، این نوشته بر دیوار جنوبی کاخ آپادانا کنده شده است:

از این سخن دانسته می‌شود که داریوش، از چیرگی سه چیز بر کشورش بیم دارد: دشمن، خشکسالی، دروغ .

چنین خواست‌ها و آرزوهایی، بی‌گمان برگرفته از اندیشه‌ی خردمندان ایران‌زمین و رنج‌های فراوان و طولانی‌مدت مردمان این سرزمین بوده است. دشمن بداندیش و غارتگر نه به کوچک رحم می‌کند نه به بزرگ. خشکسالی بلایی است که جز سیه‌روزی و تباهی، ثمری ندارد و دروغ، کشور را از درون ویران می‌کند و سرانجامی شوم به ارمغان می‌آورد.

شوربختانه سه آفتى كه داريوش از آنها واهمه داشت، بارها و بارها به دامان ایران‌زمبن، چنگ انداخته‌اند.

بپردازیم به خشکسالی…

فولاد سبزوار، فولاد سیرجان، فولاد کاشان تنها بخشی از طرحهایی هستند که نام فولاد را در کنار نام یک ناحیه‌ی خشک و کم‌آب قرار داده‌اند.

اگر در جانمایی طرحی اشتباه شود و یا بدتر از آن، کوتاهی، صورت پذیرد و بخاطر فشارها و لابی‌ها (در تضاد با نظرات کارشناسی) تصمیم‌گیری شود، تبعات زیست‌محیطی و اجتماعی آن زودتر از هر چیز عیان شده و نه تنها نمی‌تواند اشتغال‌زا باشد بلکه باعث از بین رفتن شغلها و زندگی مردم منطقه هم می‌شود. معمولاً می‌گویند ایکس شغل ایجاد می‌شود اما نمی‌گویند چه تعداد شغل در حوزه‌ی کشاورزی و دامداری و گردشگری و … از دست می‌رود.

پی‌نوشت۱           طرح توسعه‌ی فولاد کاشان صدای اسماعیل کهرم را هم درآورده است که اعتراض او را می‌توانید در اینجا بخوانید. عنوانش این است: وداع با کاشان، آران و بیدگل.

پی‌نوشت۲         فولاد بندرعباس که قرار بود در استان هرمزگان و کنار سواحل خلیج فارس ساخته شود ناگهان پس از انقلاب به اصفهان منتقل شد و نام فولاد مبارکه را به خود گرفت. اگر دوست دارید بدانید که چرا و چگونه این انتقال انجام شد، می‌توانید گفتگو با کسی را بخوانید که اگر او نبود شاید فولاد مبارکه‌ای هم ساخته نمی‌شد.

لینک مصاحبه با سروش کامیاب

پی‌نوشت۳         ساخته شدن فولاد مبارکه پس از انتقال به اصفهان هم داستانی خواندنی دارد که در لینک زیر می‌توانید بخوانید:

چگونه فولاد مبارکه را ساختم

خروج از نسخه موبایل