چند ساعت پیش نوشتار کوتاهی نوشتم با عنوان نمادها (لینکش اینجاست) بعد یکدفعه این موضوع به ذهنم رسید که همهی ما یک نماد کاملا اختصاصی داریم به نام امضا.
اگر امضا را نوشتن نام یا نام خانوادگی (یا هر دوی آنها باهم) یا رسم علامت ویژهای که نشانهی هویت صاحب علامت است بدانیم، رسیدن به امضایی که الان داریم حتما داستانی داشته است.
یادم هست در دوران راهنمایی معلمی داشتیم به نام آقای ابریشمی که تعلیمات اجتماعی درس میداد و سن وسالی داشت و البته امضایی زیبا. با خودم قرار گذاشته بودم که اگر بزرگ شدم مثل آقای ابریشمی امضا کنم و به همین خاطر امضایش را که پای دفتر مشق یا برگهی امتحانمان میگذاشت میتوانستم چشمبسته تقلید کنم.
وارد دانشگاه که شدم از همان ترم اول، دکتر مشکسار استاد مشاورم بود و کارتهای انتخاب واحد را باید امضا میکرد. امضایش شبیه یک دسته گندم بود که انگار وزش باد، خمشان کرده. طوری شده بود که از راه دور هم امضایش را بین چندین امضای دیگر، تشخیص میدادم.
حالا که صحبت از استادان و امضا شد بد نیست تصویر یکی از برگههایی که باید برای فارغالتحصیلی ارائه میدادیم را اینجا بگذارم که مربوط به تسویهحساب کارشناسیارشد است.
یقین دارم آنهایی که در بخش مواد دانشگاه شیراز تحصیل کردهاند، با دیدن این اسامی و امضاها، به یاد دوران دانشجویی افتادهاند و شاید خاطراتی برایشان تداعی شده باشد.
به منظور پررنگتر شدن این تداعی، عکس زیر را از وبسایت دانشگاه انتخاب کردهام که برخی از صاحبان امضاها را در کنار استادان جوانتر نشان میدهد.
پینوشت ۱: امضای خودم به جای افقی بودن، عمودی است که وقتی قرار است لیستی را امضا کنم، با کمال شرمندگی، معمولا جای پیشبینی شده برای دو امضای دیگر را هم میگیرد.
پینوشت ۲: این روزها با دیجیتالی شدن مکاتبات و سیستمهای بدون کاغذ (paperless)، فکر میکنم از اهمیت امضا به عنوان یک مشخصه و نماد تا حد زیادی کاسته شده است.
پینوشت ۳: اگر علاقهمند بودید امضاهای آدمهای معروف را میتوانید با جستجو در اینترنت پیدا کنید. برخی از آنها در این لینک موجودند.
پینوشت ۴: روانشناسی امضا هم طرفداران خودش را دارد که به دنبال این هستند تا از روی نوع امضا، زوایایی از شخصیت دارندهاش را نمایان کنند.
پینوشت ۵: شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید شب را چه گنه، حدیث ما بود دراز