کامران خداپرستی

خودنویس از دستش افتاد…

– شیوع بیماری حصبه، زندگی و کودکی را به او که هنوز ۶ سال بیشتر نداشت تلخ کرد. اول مادرش و پنج روز بعد پدرش درگذشتند و سرپرستی او را پدربزرگش به عهده گرفت.

– پس از دارالفنون به دانشسرای عالی رفت و در حالی‌که بیشتر از ۱۶ یا ۱۷ سال نداشت، در رشته ادبیات و فلسفه دانش‌آموخته شد.

– دوره‌ های روان‌شناسی عملی، خط شناسی، قیافه‌شناسی و مغزشناسی را به صورت مکاتبه‌ای در آموزشگاه روان‌شناسی بروکسل بلژیک گذراند.

– در بیست و چهار سالگی، نخستین کسی بود که توانست دکترای ادبیات را در ایران بگیرد و پس از آن در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.

– دقت‌نظر و امانت‌داری‌اش در پژوهش و تحقیق و کارهای علمی گاهی برای دیگران غیرقابل تحمل می‌شد. برخی از ناشران و حتی گاه چاپخانه‌ها به دلیل بارها ویراستاری و تصحیحی که روی مطالب مختلف انجام می‌داد، قید همکاری با او را می‌زدند.

– مرگ تقریباً زودهنگامش، مانند مرگ پدر و مادر یک تراژدی بود. آذرماه ۱۳۴۵ در اتاقی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول کار بود. خودنویس را گرفت تا یادداشتی بنویسد … ناگهان اما خودنویس از دستش افتاد…… اطرافیان فکر کردند سکته قلبی است اما نبود… روز بعد در بیمارستان تشخیص سکته مغزی دادند و آنژیوی مغزی انجام شد… حال دکتر اما تغییری نکرد… حتی بعدها اعزام به کانادا هم تأثیری نداشت… پزشکان و جراحانی از کشورهای مختلف معاینه‌اش کردند و گفتند سکته مغزی نبوده و نباید او را آنژیو می‌کردند! دکتر پنج سال آزگار را در کما گذراند. آن‌قدر که انگار جامعه علمی ایران فراموشش کردند…

– ۱۳ تیر۱۳۵۰ در بیمارستان فیروزگر تهران درگذشت.

«محمد معین» برای بسیاری از کارهای ارزشمندی که انجام داد، هم به گردن ادبیات زبان فارسی و هم ما فارسی‌زبان‌ها حق دارد.

یادش گرامی…

خروج از نسخه موبایل