کامران خداپرستی

دو خاطره با یک کلیک

خیلی وقت است همه‌چیز به سمت مینیمال شدن پیش رفته است و مینیمالیسم در ادبیات و هنرهای تجسمی و موسیقی غوغایی به‌پا کرده است. اگر اجازه دهید از شعار Less is more پیروی کنم و دو خاطره‌ی کوتاهِ کوتاه برایتان تعریف ‌کنم.

اولی ماجرای انتخاب یک شرکت بازرسی جوش و دومی داستان انتخاب یک مقاله برای یک کنفرانس است. در نگاه اول، به‌نظر می‌رسد که این‌دو هیچ ارتباطی به هم نداشته باشند اما بسیار بسیار مرتبطند.

 

اولین خاطره    یکی از دوستان که در یک شرکت مهندسی مشاور کار می‌کرد، از من خواست تا از بین ۶ شرکت بازرسی جوش، یکی را انتخاب کنم. ۲ زونکن صد صفحه‌ای و ۴ تا سی‌دی هم با پیک برایم فرستاد. باید یک معیار پیدا می‌کردم. هیچ ایده‌ای نداشتم. گشتم اما چیز به‌درد‌بخوری نیافتم. مشورت با یک دوست متخصص، راه را نشان داد. چند روزی مشغولش بودم که نتیجه‌اش شد جدول زیر:

 

شروع کردم به امتیاز دادن به شرکتها. بالاترین امتیاز ۸۴ بود و دو شرکت، امتیاز کمتر از ۵۰ آوردند، یکی ۴۸ و دیگری ۴۱. همه‌ی جداول را برای دوستم ایمیل کردم. بعدها از طریق همان دوستم متوجه شدم که کارفرما، شرکتی که ۴۸ امتیاز داشت را به عنوان برنده‌ی مناقصه اعلام کرده است به دو دلیل: اول اینکه از کار این شرکت در پروژه‌ی دیگری که به موازات این پروژه انجام می‌شد، راضی بوده و دوم اینکه مدیر‌عامل کارفرما و مدیر‌عامل این شرکت، همشهری بوده‌اند.

دومین خاطره   داوری چند مقاله از یک کنفرانس به عهده‌ی من بود. یکی از این مقالات، با ارائه‌ی چند جدول سختی‌سنجی و چند عکس ریز‌ساختار، ادعا کرده بود روشی بهینه برای انجام کاری را یافته است. وقتی عنوان مقاله و فهرست منابع را دیدم، متوجه شدم اصلی‌ترین استاندارد مربوطه، در مراجع ذکر نشده است. پس از مطالعه‌ی آن استاندارد، متن زیر را به عنوان نتیجه‌ی داوری نوشتم و مقاله را ریجکت کردم.

 نتیجه‌ی کلی بررسی مقاله: در بند ۶.۲ از ASTM A312 شرایط عملیات حرارتی لوله پس از کار مکانیکی ذکر شده است و این مقاله به نوعی تاییدی بر این الزام استاندارد است و به عنوان مقاله‌ای با رهیافتی نو محسوب نمی‌گردد.

چند ماه بعد سی‌دی مجموعه مقالات آن کنفرانس به دستم رسید. داشتم فهرست مقالات را می‌دیدم که چشمم به عنوانی آشنا افتاد… خودش بود… همان مقاله‌ای که رد کرده بودم. وقتی دقیق‌تر جستجو کردم متوجه شدم این مقاله در روز اول کنفرانس به صورت شفاهی ارائه شده است!

برآشفتم. به دوستی که عضو کمیته‌ی علمی کنفرانس بود زنگ زدم و با لحنی تند، گله کردم. او توضیح داد که یکی از نویسندگان مقاله چند سال پیش مدیر ارشد مجموعه‌ای بوده که اکنون برگزار‌کننده‌ی این کنفرانس است و هیئت اجرایی کنفرانس، مقاله‌ی ایشان را برای ارائه‌ی شفاهی مناسب تشخیص داده‌اند.

نتیجه‌ی اخلاقی        آیا شما دیده‌اید نویسنده‌ای در انتهای داستان یا خاطره‌اش نتیجه‌گیری کند و پند و اندرز بدهد؟ من که ندیده‌ام.  

خروج از نسخه موبایل