ساعت حول و حوش ۱۰ بود. مشغول رسیدگی به کارها بودم و سرم توی کامپیوتر بود. یک دفعه دیدم که رئیس بالای سرم ایستاده. شستم خبردار شد که موضوع مهمی اتفاق افتاده چون در شرایط عادی اگر با کسی کاری داشت توسط منشی، شخص مورد نظر را احضار میکرد.
حدسم درست بود.
موضوع از این قرار بود که برای ساخت چند مخزن ذخیره، در نقشهها و مدارک فنی، St 52-3N به عنوان متریال مشخص شده بود اما بازرس مقیم سایت، اجازهی آغاز کار را نمیداد چون روی ورقها، St 52-3 (بدون داشتن N) حک شده بود. برای حل مشکل، نمونهای برای تعیین گرید به آزمایشگاه ارسال شده و پاسخ آزمایشگاه، نرماله بودن فولاد یعنی تایید St 52-3N بود.
گزارش آزمایشگاه این پرسش را بوجود آورده بود که وقتی فولاد خریداری شده، نرمالایز است و خواص مناسبتری نسبت به نوع عملیات حرارتی نشده دارد، پس چرا نشانهگذاری (مارکینگ) ورقها، St 52-3 است؟ این موضوع باعث سردرگمی کارفرما شده بود و تماسش با رئیسم به این خاطر بود که توضیح قانعکنندهای بشنود و بتواند با خیال راحت پروژهی ساخت مخازن را شروع کند.
موضوع جالبی است نه؟ بد نیست همینطور که در ذهنتان به دنبال دلایل احتمالی میگردید، خاطرهی زیر را که مربوط به اوایل فعالیت حرفهایم است را هم بخوانید تا بعد از آن، با هم، تکلیف این چند صد تن ورق را روشن کنیم.
در اوایل دههی هشتاد در آزمایشگاهی کار میکردم که همکار موسسه استاندارد بود یعنی نمونههایی که بیشترشان اقلام وارداتی بودند را آزمایش میکردیم و گزارش را برای استاندارد میفرستادیم تا بر اساس آن گزارش، اجازهی ترخیص از گمرک داده شود. نمونهها متنوع بودند از تیر آهن و میلگرد و لوله بگیرید تا چکش و آچار چرخ و پیچ و حتی بیل!
گاهی پیش میآمد که در نامهی درخواست موسسه استاندارد، علاوه بر انجام آزمونهای رایج، خواسته میشد تا مشخص شود که آیا نمونه عملیات حرارتی شده است یا نه؟ خاطرم هست که تشخیص این مورد، کار آسانی نبود و برای اطمینان از درستی نتیجهی بدست آمده، وقت و انرژی زیادی صرف میشد.
یکی از این نمونههای ارسالی، لولهی جداری (casing) چاه نفت بود که وقتی داشتم پذیرش نمونه را انجام میدادم، صاحب کالا پافشاری عجیبی بر این نکته داشت که این لولهها عملیات حرارتی نمیشوند و چندین بار هم گفتهاش را تکرار کرد. من با گفتن اینکه پس از انجام بررسیهای لازم، نتیجه را در گزارش آزمایش خواهم نوشت به صحبتهایش پایان دادم اما کنجکاو شده بودم بدانم داستان این درخواست موسسه استاندارد چیست.
پس از رفتن مشتری، به کارشناس مسئول استاندارد زنگ زدم و چرایی مشخص شدن وضعیت عملیات حرارتی را جویا شدم. در پاسخم گفت که این مورد، خواستهی گمرک است چون در تعرفههای گمرک برای واردات اجناس فولادی، آیتمی با عنوان گرمکار وجود دارد که منظور از آن، انجام شدن عملیات حرارتی است که هزینهی واردات (گمرکی) برای چنین اقلامی چند درصد بالاتر از اقلامی است که عملیات حرارتی نشدهاند.
تازه دوزاریم افتاد و علت اصرارها برایم مشخص شد. صحبت از پول هنگفتی بود که پرداخت شدن یا نشدنش به دولت، وابسته به یک نقطه بود، یعنی تفاوت دو جملهای که در گزارش آزمایش نوشته میشد:
“نمونه عملیات حرارتی شده است.” در مقابل “نمونه عملیات حرارتی نشده است.”
خوب… این خاطره تمام شد. برگردیم به ماجرای ورقهای St 52-3
با اینکه ده سالی از داستان آن مشتری سمج که پایش را در یک کفش کرده بود و میگفت لولهها عملیات حرارتی نشدهاند میگذشت، اما وقتی رئیسم موضوع ورقها را مطرح کرد، ذهنم رفت به آن زمان و ارتباط برقرار کردن بین این دو موضوع.
به رئیس گفتم که تا حد زیادی مطمئنم میدانم جریان از چه قرار است. موضوع فولادهای گرمکار گمرک را برایش بازگو کردم و توضیح دادم که چون ورقها وارداتی هستند، به احتمال قوی، طی یک هماهنگی بین خریدار و تولیدکننده، آن N ناقابل حذف شده تا از شمول فولاد گرمکار گمرک خارج شود.
یک هفتهای از این ماجرا گذشته بود که تلفنم زنگ خورد. کسی که آنطرف سیم بود، خودش را کارفرمای پروژهی مخازن معرفی کرد و ضمن تشکر گفت که ته و توی کار را که درآوردهاند به این نتیجه رسیدهاند که حدس من درست بوده است.
همکاری داشتم که وقتی روی کسی تاثیر خیلی مثبتی میگذاشت و حسابی قانعش میکرد، میگفت: ” انّ الذّین آمنوا شد” یعنی فلانی دیگر به من ایمان آورده و همه جوره من را قبول دارد. این کارفرمای محترم هم پس از آن جریان چون از داستان صاحب لولهها در آزمایشگاه با خبر نبود، فکر کرده بود من خیلی بارم هست و بعد از آن حتی در پروژههایی که ما مشاورشان نبودیم، زنگ میزد و راهنمایی میخواست.