کامران خداپرستی

لِمِ معلم

پیش‌درآمد     اولین تجربه‌ی معلمی من بر‌می‌گردد به زمانی که کلاس پنجم ابتدایی بودم و خانم معلم از من خواست پنجشنبه‌ها به مدرسه بیایم و به همکلاسی‌هایی که از نظر درسی، ضعیف‌تر بودند، درس بدهم.

وقتی دبیرستانی شدم، تدریس خصوصی به پسر همسایه و وقتی دانشجو شدم، درس دادن به خواهرم را در کارنامه دارم.

دوسال در یک دانشگاه دولتی و چند ترمی هم در دانشگاه علمی-کاربردی، تدریس داشته‌ام و دوره‌های آموزشی مختلفی را نیز به‌صورت حضوری و آنلاین، اجرا کرده‌ام.

جدیدترین تجربه‌ی معلمی من هم که به نظرم شگفت‌انگیز‌ترین و در عین حال، دشوارترین آنها بوده در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ رقم خورد که بخاطر غیر‌حضوری شدن مدارس، مسئولیت با سواد‌کردن دوقلوهای کلاس اولیم را بر عهده داشتم و انگار دوباره، دانش‌آموز کلاس اول دبستان شدم اما این‌بار در کنار فرزندانم و روی یک نیمکت.

این‌ها را ننوشتم تا از خودم تعریف کرده باشم بلکه خواستم بگویم که از دور، دستی بر آتش نداشته‌ام و آنچه در زیر به عنوان ویژگی‌های یک معلم، آموزگار، مربی، مدرس، دبیر، استاد و یا هر نام دیگری که شما دوست داشته باشید، آورده‌ام، نکاتی هستند شایسته‌ یا بهتر بگویم بایسته‌ی اجرا شدن که آنها را باور دارم.

با اجازه‌ی شما، در زیر، فقط از واژه‌ی معلم به جای تمام واژه‌‌هایی که در بالا آورده‌ام، استفاده می‌کنم.

گفتنی بسیار است اما ترجیح می‌دهم دست به دامن مولوی شوم که گفت:

من دهان بستم تو باقی را بدان .

خروج از نسخه موبایل