در آزمایشگاه مشغول انجام کارهای روزمره بودم که در باز شد و نامهرسان، مانند همیشه، چند برگه روی کازیه گذاشت و رفت. یکی از آن نامهها با بقیه فرق داشت. یک دعوتنامه بود. برای نخستین بار از من خواسته شده بود تا در یک جلسهی خاص شرکت کنم.
شرکت در این جلسه، آغازی بود بر حضورم در تعدادی از جلسات کمیتههای فنی و ملی تدوین استاندارد در طول بیست سال گذشته. در این جلسات، افزون بر آشنا شدن با افراد متخصص و کاربلد، نکات زیادی هم هنگام گفتگوها و بحثها یاد گرفتم که به زحمت میتوانستم آنها را در جای دیگری بیابم.
تدوین استانداردی که در نامهی بالا دیدید، به همراه سایر استانداردهای مرتبط با سختیسنجی فلزات، مدت زمان زیادی به طول انجامید و جلسات متعددی برگزار شد تا در پایان مجموعهای از استانداردهای ملی سختیسنجی فلزات تدوین شدند.
نمیدانم، اما این احتمال وجود دارد که برخی از دوستانی که در تدوین این استانداردها مشارکت داشتند، خوانندهی این نوشتار باشند و به همین دلیل یکی از آنها را در لینک زیر گذاشتهام شاید بهانهای باشد برای یادآوری خاطرهای.
همانطور که میدانید برخی از استانداردهای ملی ایران تشویقی هستند و برخی دیگر اجباری. تولیدکنندگانی که نوع نشان استاندارد آنها تشویقی است بدون دریافت این نشان، فعالیتشان غیرقانونی نیست و میتوانند به تولید محصول ادامه بدهند اما منظور از استاندارد اجباري استانداردي است كه اجراي تمام يا بخشي از آن جهت توليد براي مصرف داخلي، صادرات و يا واردات، اجباري است.
با این تعاریف روشن است که تدوین استانداردهای اجباری معمولا پرچالش است.
دو مورد از این جلسات پرچالش مربوط به تدوین استاندارد ملی محصولات فولادی بود. یکی استاندارد ملی میلگرد و دیگری استاندارد ملی نبشی.
در اولی، بحث داغ بین تولیدکنندگان قدیمی و نوپای میلگرد بخاطر تفاوت در روشهای تولید و بازتاب آن در الزامات استاندارد ملی بود و در دومی، چالش اصلی خودم بودم!
داستان از این قرار بود که استاندارد نبشی قرار بود پس از گذشت بیش از ۳۰ سال، مورد تجدید نظر قرار گیرد در حقیقت باید از نو نوشته میشد. یکی از چالشها این بود که در پیشنویس استاندارد، تولید محصول از فولاد جوشان (Rimmed Steel) مجاز دانسته شده بود اما چون محصولات فولادی در کشورمان به صورت عمومی عرضه میشوند و هرکس میتواند با مراجعه به بازار آهن، هر نوع محصول فولادی در هر شکل مقطعی را خریداری کند، من اصرار داشتم که در ویرایش جدید این استاندارد، تولید نبشی از فولاد جوشان باید ممنوع شود. دلیل این پافشاری، احتمال به کار بردن این فولادها در ساختمانسازی و پیامدهای ناخوشایند جوشکاری این نوع فولاد بویژه در نواحی زلزلهخیز بود.
وقتی نظر را مطرح کردم، صدای اعتراض بلند شد. یکی از تولیدکنندگان بزرگ این محصول دلیل مخالفتش را به تبعات مالی موضوع اختصاص داد و دیگری برخی محدودیتهای تولید را مطرح کرد. من هم در دفاع از نظرم، لزوم توجه به فلسفهی تدوین استاندارد ملی و در نظر گرفتن نفع همگانی و حفظ ایمنی را پیش کشیدم. چون بحث ادامهدار شد، با تدبیر دبیر جلسه قرار شد تصمیمگیری در این مورد به جلسه آینده موکول شود.
باید کاری انجام میدادم.
فردای آن روز یک متن تهیه کردم و آن را برای دبیر جلسه ایمیل کردم. در آن متن کوتاه ضمن بر شمردن ویژگیهای متالورژیکی فولاد جوشان، محدودیتهای استفاده از آن را توضیح داده بودم.
روز موعود فرا رسید. وقتی قرار شد در مورد موضوع باقیمانده از جلسهی قبل، تصمیمگیری شود، دبیر جلسه متن من را خواند. به محض اینکه خواندنش تمام شد، آقای مهندس قادی که از ابتدای تاسیس ذوبآهن اصفهان در آنجا فعالیت کرده بود و سالها پس از بازنشستگی همچنان در صنعت فولاد حضور داشت، به عنوان یک استخوانخوردکردهی این صنعت از من حمایت کرد و گفت: « این مهندس جوون درست میگه. به نظرم حرفاش علمی و منطقیه.»
قائله تمام شد. مخالف اصلی که شاگرد آقای قادی محسوب میشد و کارش را از او یاد گرفته بود دست از مخالفت برداشت و چند نفری که نظری نداشتند با ما همسو شدند.
عدم استفاده از فولاد جوشان در استاندارد نبشی به تصویب رسید و پس از آن هم فکر میکنم به چند استاندارد مشابه مقاطع فولادی تعمیم داده شد. این دو استاندارد را در لینکهای زیر گذاشتهام.
چند داستان و خاطره از استاندارد ملی
یکم در تصویر زیر نشانواره (لوگو – آرم) استاندارد ایران را میبینید که یکی از آنها مربوط به پیش از سال ۵۷ است:
مرتضی ممیز، که نشانواره وسطی تصویر بالا را طراحی کرده، داستان طراحی این آرم را این طور تعریف کرده است:
«در طراحی نشانهی استاندارد توانستم از قلمی استفاده کنم که به خوبی حروف اختصاری ISIRI تبدیل به کلمهی ایران شود. دوست داشتم کادر فلش مانندی اطراف نوشته را ببندد. کادری که دو زاویهی آن کاملاً تیز و دو زاویه ی دیگر منحنی و نرم باشد، تا در نهایت خلاصگی فلش حداکثر و حداقل را که هدف داوری مؤسسه در محصولات است نشان دهد. اما این حد سادگی برای سفارش دهنده کافی نبود؛ با اضافه کردن خطوط بیشتر حالت فلش را نمایان تر کردم.»
ممیز در تحلیل این نشان هم این طور نوشته است:
«آرم استاندارد به صورت دو فلش رو به بالا و رو به پایین است و نمایش دهنده ی مفهوم حداقل و حداکثر می باشد و اصل مسئلهی استاندارد نیز همین مفهوم است.
گذاشتن خط (نوشته) در وسط آرم دقیقا در وسط حداقل و حد اکثر، نمایش بعد دیگری از استاندارد است.
چهارگوش بودن ابعاد آرم نمایش توازن و تعادل در امر استاندارد و نیز حد وسط منطقی جهت هر چیز استاندارد می باشد و چهارگوش بودن و تساوی خطوط از هر طرف باعث میشود که جهت خاصی نشان داده نشود تا کمک به مفهوم استاندارد کند.
کاراکتر حروف ISIRI که مخفف کلمه انگلیسی استاندارد است به شکلی است که وقتی برعکس به آن نگاه می کنیم کلمه فارسی ایران خوانده می شود.
به جای کلمه ISIRI یا ایران علائم استاندارد فلزات و مصنوعات گذاشته می شود که آنها به صورت دایره های نقطه مانند گرد است و جای آنها درست در وسط علامت و در جای نوشته است. محل این نقطه ها و نوشته ها همان میانگین و حد وسط و تعادل را عنوان می کند.
ضمنا دو علامت فلش نشان دهنده حداقل و حد اکثر تشکیل حرف S لاتین را می دهد که برای کشور های خارجی بیانگر کلمه استاندارد standard می باشد و قابل فهم برای کشور های خارجی و مردم آنهاست.
گذشته از موارد یاد شده سعی شده که تمام عوامل ضروری در طراحی آرم از جمله ارزشهای گرافیکی طرح که سادگی و تعادل مشخصه اصلی آنهاست و نیز قابلیت های گرافیکی طرح مانند: اجرا، هماهنگی و قابلیت تبدیل به حجم و نیز قابلیت کوچک و بزرگ شدن آن بدون لطمه خوردن به اصل طرح رعایت شود.»
برخی از معروفترین نشانوارههای طراحی شده توسط ممیز، غیر از نشان استاندارد ایران، این نشانهاست:
آرم شرکت سایپا (۱۳۶۶) – آرم شهرداری تهران (۱۳۶۸) – آرم سازمان اتشنشانی و خدماتایمنی (۱۳۷۴) – آرم دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی (۱۳۶۹)
اگر دوست داشتید می توانید در مورد این گرافیست تاثیر گذار، مطالب بیشتری در این لینک بخوانید.
چند سال پیش موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران (ISIRI) به سازمان ملی استاندارد ایران (INSO) تغییر نام داد و تصمیم گرفت در آنچه مرتضی ممیز طراحی کرده بود تغییراتی بدهد که با واکنشهایی مواجه شد از جمله:
اعتراض انجمن صنفی طراحان گرافیک به تغییر نشان استاندارد
دوم وقتی وارد جلسهی تدوین شدم، دبیر جلسه که من را میشناخت گفت: «چرا دو جلسهی قبلی را نیامدید؟» با تعجب گفتم: « من خبر نداشتم و دعوتنامهای به دستم نرسیده بود.» کاشف بعمل آمد که دو نفر از مدیرانم دعوتنامه را به من ارجاع نداده بودند و خودشان به عنوان نمایندهی سازمان در این جلسات شرکت کرده بودند. شاید فکر کرده بودند در این جلسات آش خیرات میکنند یا احتمال داده بودند برای رزومه خوب است… به هرحال… جالب اینجاست که دبیر جلسه میگفت: «این همکاران شما یک کلمه هم در دو جلسهی سه ساعته حرف نزدند. فقط آمدند و نشستند و رفتند.»
سوم یکبار مدیرم کتبا برایم نوشت که چون شرکت در جلسات تدوین استاندارد ملی، عایدی مالی برای جایی که در آن کار میکردم، ندارد، حضور در این جلسات توجیهی ندارد.
چهارم در تدوین استاندارد باید به مقتضیات تکنولوژیکی کشور توجه میکردیم. یادم هست یکی از تولید کنندگان قدر و قدیمی کشور، بخاطر تکنولوژی موجود، امکان حک نام تجاری (مارکینگ) روی قسمت خاصی از محصولش (که الزام استاندارد مرجع بود) را نداشت. مواردی هم پیش آمد که فراتر رفتیم مثلا با اینکه در استاندارد مرجع تدوین به image analyzer اشاره نشده بود اما با توجه به مجهز بودن آزمایشگاههای زیادی به این دستگاه، در استاندارد ملی استفاده از آن به عنوان روشی قابل قبول پذیرفته شد.
پنجم وقتی اعضا در مورد موضوعی اتفاق نظر نداشتند و بحثها دامنهدار میشد و نتیجهای بدست نمیآمد، بنا بر تشخیص دبیر جلسه، کار به رایگیری میرسید. یادم هست یکبار ۵ نفر از پرسنل یک شرکت در جلسه حاضر بودند که هنگام رایگیری همگی دستشان را بالا بردند! وقتی رئیس جلسه توضیح داد که هر سازمان و شرکت و ارگان فقط یک حق رای دارد، برآشفتند و یکی از آنها گفت: « پس ما بیخودی این همه هزینه کردیم و پول هواپیما دادیم تا اینجا؟!»
ششم همین اواخر بدون اینکه هیچ تلاشی بکنم و آزمونی بدهم، بسیار ساده و آسان، عنوان دکتری خودم را دریافت کردم البته از سازمان ملی استاندارد! جلسات تدوین این استاندارد بصورت مجازی برگزار میشد و ۵ یا ۶ جلسه به طول انجامید و جالب اینجاست که در تمام جلسات نام و نام خانوادگی را به همراه آخرین مدرک تحصیلی، نوشته بودم!
حرف آخر برای آگاهی از فهرست استانداردهای اجباری به لینک اول بروید و برای دانلود استاندارد ملی از لینک دوم استفاده کنید: