صدتا حرف من را که قبول نداشته باشید حتما این یکی را قبول دارید که هر چه مشکل داریم زیر سر چیزی است که به دو نام معروف است: دورویی و دورنگی. سند میخواهید؟ حی و حاضر اینجاست: داستان سکههای ۲۵ تومانی دو رنگ قدیمی که چند وقتی است خیلیها در موردش حرف میزنند.
این سکهها که سالهاست دورهاشان به پایان رسیده و جایی در بازار ندارند، این روزها در صدر اخبار فضای آفلاین و آنلاین قرار گرفتهاند.
اگر شما هم مثل من از اینور و آنور و در و همسایه در موردش شنیدهاید که هیچ وگرنه نگاهی به لینک زیر بیندازید تا گوشی دستتان بیاید:
راز سکه ۲۵ تومانی که نجومی شد! کجا می فروشند!؟
بسیار خوب. حالا حتما از من انتظار دارید که به عنوان یک متالورژ که البته کاروبارش هم سکه نیست، نظر کارشناسی بدهم و نوری به این وانفسا و اوضاع قمر در عقرب بتابانم!
به روی چشم…
اما من این کار را قبلا انجام دادهام!
۱۰ سال پیش در نوشتاری، گریزی هم به این سکههای دو رنگ زده و در مورد آلیاژشان نوشته بودم. لینکش را برایتان میگذارم اما زحمت تحلیل فاندامنتال و تکنیکالش را به خودتان میدهم.
پینوشت بعضی چیزها دست آدمیزاد نیست و بیاختیار به یادش میآید. من وقتی واژهی دورنگی را میشنوم به سالهای نوجوانی پرت میشوم با خاطرهی شنیدن ترانهی دو رنگی با صدای مهستی.
یه روز مرد خدایی
یه روز اهل ریائی
یه روز مرد قناعت
یه روز حاتم طایی
یا یک رنگی و موندن
به دل مهر و نشوندن
یا یک پارچگی محض
یا از ریشه سوزوندن