قصدم این است که هر هفته، یکی از کتابهایی که خواندهام را در اینجا معرفی کنم. خیلی با جریان روز و کتابهایی که یکدفعه همه از آنها صحبت میکنند، میانهای ندارم پس دور از انتظار نیست که کتاب معرفی شده، به قول سینماییها، خارج ازسینمای بدنه باشد اما این امید را دارم که چون خودم آن را با علاقه و لذت خواندهام و خاطرهی شیرینی از آن دارم، خواندنش برای شما نیز دلنشین باشد و شاید کمک کند تا سررشتههایی برای مطالعهی بیشتر پیدا کنید.
تلاش خواهم کرد زیاد با طول و تفصیل صحبت نکنم و خیلی خلاصه نظرم را در مورد کتاب بگویم.
نویسندهی کتاب “خوشا اتلاف وقت!” پروفسور آلن لایتمن، فیزیکدانی است که در دانشگاههای تراز اولی مانند پرینستون و هاروارد و امآیتی یا تحصیل کرده و یا عضو هیئت علمی بوده است.
کتاب او جوابی قاطع برای “شایدها”ی بسیاری است که در ذهنمان میچرخند. این کتاب با محوریت زمان، کورسوی امیدی است به شناختن و نجاتیافتن از باتلاقی که ما خواسته یا ناخواسته در حال غرقکردن خود و فرزندانمان در آن هستیم.
نویسنده در کتاب پیش رو به شکلی جالب و خواندنی به تشریح بیماری “انسان معاصر همیشه آنلاین” که تقریبا همهی ما به آن مبتلا هستیم و چگونگی درمانش میپردازد. این روزها انسان آنچنان خود را به دنیای مجازی پیوند زده و چندان از گذر زمان در هراس است که همواره در نوعی آشفتگی به سر میبرد؛ انسان امروزی اگر لحظهای ارتباط اینترنتی خود را از دست بدهد و اگر ساعتی از گوشی هوشمند خود دور بماند گمان میکند چیزی مهم را از دست داده و از خبری حیاتی به دور مانده است. او به نوعی اعتیاد مبتلا شده و ضروری است از این اعتیاد رهایی یابد. “خوشا اتلاف وقت!” میکوشد تا با روایتهایی که در خود جای داده، درمانی پیش رو بگذارد و راهی برای دستیابی به ذهنی آزاد فراهم کند.
این کتاب از ما میخواهد طرز فکر “ما نباید حتی یک ثانیه را هم هدر بدهیم” را رها کنیم و دریابیم که چگونه بعضی اوقات بهترین کار این است که “هیچ کاری انجام ندهیم”. این کنترلگری ما را دچار نوعی استرس میکند و نمیگذارد لذت زندگی را به طور کامل بچشیم.
در “خوشا اتلاف وقت!”، هدف اصلی نویسنده، دادن یک نسخهی قطعی نیست بلکه نشان دادن یک پنجرهی جدید است. لایتمن میگوید باید بگذاریم زندگی هم مسیر خودش را برود و گذشت زمان قرار نیست چون سیلی بنیانکن زندگی ما را زیر و رو کند.
“خوشا اتلاف وقت!” در یک مقدمه و هشت فصل نگاشته شده است. در هر فصل، او به گوشه و کنار جهان سفر میکند، جاهایی که ما که کمتر به آنها توجه کردهایم و مکانهایی که از زندگی مدرن به دور ماندهاند و نشان میدهد مردم آنجا چگونه وقت خود را میگذارند.
به نظرم این کتاب همهی مشخصات یک کتاب خوب را دارد از جمله: ۱- کمحجم بودن (۸۷ صفحه) ۲- بدیع بودن ۳- آموزشی بودن ۴- چالش برانگیز بودن ۵- پاسخ دادن به مسائل مطرح شده ۶- مجزا بودن بخشهای کتاب ۷- ایجاد انگیزه برای حل مشکلات زندگی امروزی ۸- نگاه چندوجهی به مسائل
بخشی از کتاب:
برنامههای درسی دانشگاههای ما آن قدر فشرده است که جوانهامان اصلا فرصت ندارند روی چیزهایی که قرار است یاد بگیرند، تأمل کنند و هضمشان کنند. من به گناه خودم اعتراف میکنم. اگر وقت بگذارم و بیست و چهار ساعت یک شبانه روز خودم را بررسی کنم، نتیجهاش این میشود که صبح از لحظهای که چشم باز میکنم، تا وقتی که شب چراغها را خاموش میکنم، مشغول انجام کاری هستم. اولین کاری که صبحها میکنم، مرور ایمیلهایم است. هر شکاف نامنتظرهی زمان را در طول روز، مثل پارگی شلوارم، به سرعت رفو میکنم. کاری برای انجام دادن، پیدا میکنم. در واقع احساس میکنم مجبورم کاری پیدا کنم. اگر یک ساعت وقت اضافه داشته باشم، میتوانم در لپتاپم روی مقالهای کار کنم. اگر چند دقیقه وقت داشته باشم، میتوانم جواب نامهای را بدهم یا خبری را آنلاین بخوانم. اگر چند ثانیه وقت داشته باشم، می توانم پیامهای تلفنم را چک کنم.
پینوشت ۱ محمدتقی برخوردار (۱۳۰۳–۱۳۹۰ یزد) از کارآفرینان موفق پیش از انقلاب بود. او به پدر صنایع خانگی ایران معروف است. او در ابتدا واردکنندهی باتری و تلویزیون شاوب لورنس بود ولی پس از آن با تأسیس کارخانجات قوه پارس (اولین تولیدکننده باتری در ایران با مشارکت شرکت ری او واک آمریکا (Rayovac))، پارس الکتریک (اولین تولیدکننده تلویزیون در ایران) و کارخانجات متعدد دیگر مانند لوازم خانگی پارس، کارتن البرز، کاشی پارس و سرامیک البرز پا در راه تولید نهاد. در مجموعه کارخانجات برخوردار بیش از ۲۰۰۰۰ تن کار میکردند.
آن زمانها، وقتی بچه بودیم، به باتری، “قوه” میگفتیم. یادم هست پدرم برایم آرمیچر میخرید و با یکی از این قوهها و ۲ تکه سیم، پرهاش را به چرخش درمیآوردم و مدتها به آن نگاه میکردم. در خیالم هواپیمایی میشد که من خلبانش بودم. بعضی وقتها هم چند تا قوه را روی هم میگذاشتم تا پره تندتر بچرخد ولی آرمیچر میسوخت.
پینوشت ۲ “در ستایش بطالت” اثر فیلسوف معروف برتراند راسل است که در سال ۱۹۳۲ منتشر شد و در آن راسل استدلال میکند که باور به فضیلت کار منشا شرهای بسیاری در جهانِ نوین است و مسیر شادی و رفاه از راه کاهش کار میگذرد و کار کردن به هیچ روی هدف زندگی انسان نیست. او بر این باور است که اگر هر کس تنها چهار ساعت در روز کار کند، نرخ بیکاری کاهش مییابد و افزایش اوقات فراغت، شادی انسان را افزایش میدهد.
متن دو زبانهی این جستار (فارسی + انگلیسی) را در قالب پی دی اف در ۱۸ صفحه میتوانید از لینک زیر دانلود کنید: