هر هفته، یکی از کتابهایی که خواندهام را در اینجا معرفی میکنم و امیدوارم که چون خودم آن را با علاقه و لذت خواندهام، خواندنش برای شما نیز دلنشین باشد و شاید کمک کند تا سررشتههایی برای مطالعهی بیشتر پیدا کنید.
بدیع، لذتبخش، جذاب، کاربردی، تاثیرگذار و البته تسلیبخش … اینها نظر من در مورد کتاب “تسلیبخشیهای فلسفه“، نوشتهی “آلن دو باتن“ است که خواندنش برای هر فلسفهدوست و هر فلسفهندوستی، مفید است.
این کتاب ثابت میکند فلسفه، میتواند گنجینهای بی پایان از مرهمهایی برای رنجهای زندگی روزمرهی انسان باشد.
نویسنده بدون استفاده از واژههایی پیچیده و دشوار، زندگی چند فیلسوف مشهور را رودرروی باورهایشان قرار میدهد تا به ما در مقابله با مشکلات زندگی کمک کند.
تا به ما بگوید “اپیکور” لذتطلب از چه لذت میبرد؟
تا بگوید تفسیر “مونتنی” از علم و خرد چه بود؟
تا بگوید “سقراط و شوپنهاور” از چه روی مطرود بودند؟
یا چرا “نیچه” سختی را پلکانی برای آرامش میدانست؟
نویسنده با هنرمندی و چیرهدستی، از خِردهای کاربردی در آثار برخی از بزرگترین متفکران تاریخ پرده برمیدارد و با تقسیمبندی کتابش به شش بخش، که هر بخش به یک مشکل روحی و فیلسوف مناسب با آن می پردازد، تسلیبخشیهای خود را به بهترین شکل ممکن به مخاطب عرضه میکند:
او برای عدم محبوبیت از سقراط، برای نداشتن پول کافی از اپیکور، برای استیصال از سنکا، برای نابسنده بودن از میشل دو مونتنی، برای قلب های شکسته از شوپنهاور و برای سختیها از نیچه کمک میگیرد.
بخشهایی از کتاب
وقتی درهم شکستهایم، تسلیبخش است که بشنویم خوشبختی هرگز جزئی از برنامه نبوده است. فقط یک اشتباه مادرزادی وجود دارد و آن این است که میپنداریم زندگی میکنیم تا خوشبخت باشیم… تا زمانی که بر این اشتباه مادرزادی پافشاری کنیم جهان پر از تناقض به نظر میرسد؛ زیرا در هر قدمی، در مسائل کوچک و بزرگ، مجبوریم این امر را تجربه کنیم که جهان و زندگی قطعا به منظور حفظ زندگی سرشار از خوشبختی آرایش نیافتهاند. به همین دلیل سیمای تقریبا همهی افراد سالخورده حاکی از احساسی است که ناامیدی خوانده میشود.
به زندگی بهترین و بارورترین انسانها و ملتها نگاه کنید و از خود بپرسید آیا درختی که میخواهد سرافراز و پابرجا باشد میتواند با هوای بد و توفان روبهرو نشود؟ آیا دشمنیها، مقاومتها، نفرت، حسد، لجاجت، بدگمانی، سرسختی، حرص و خشونت جزو موارد مساعدی نیست که بدون آنها هیچچیز حتی تقوی و فضیلت هم نمیتواند چندان رشد کند؟
اپیکور این دغدغه را داشت که خود و دوستانش بیاموزند که اضطرابها و نگرانیهای خود دربارهی پول، بیماری، مرگ و امور فراطبیعی را تحلیل کنند. بیمعناست اگر پیشاپیش از حالتی بترسیم که هرگز تجربه نخواهیم کرد: برای کسی که واقعا دریافته باشد در مرگ هیچ چیز هولناکی وجود ندارد، هیچ چیز هراسناکی در زندگی هم وجود ندارد.
حاضر باشیم جسارت کنیم و در هر گفتگویی حقیقتگو ظاهر شویم تا خوشایند. اگر احساس شک و تردید کردیم به زبان بیاوریم. در پی جلب تایید و موافقت بودن خودش گونهای است از تظاهر و متناقضنمایی که فقط چهرهی حقیقت را میپوشاند و صداقت را آلوده میکند.
میتوان درک کرد که چرا ترجیح میدهیم به جای اینکه خودمان حرف بزنیم و فکر کنیم، نقل قول بیاوریم و تفسیر بنویسیم. نوشتن تفسیر بر کتاب نویسندهای دیگر، هر چند از نظر فنی کار دشواری است و به ساعتها تحقیق و تفسیر نیاز دارد، اما از حملات ناعادلانهای که ممکن است نصیب آثار اصیل شود در امان است! میتوان از مفسران به دلیل قصور آنها در رعایت انصاف در حق آرای متفکران بزرگ، انتقاد کرد، ولی نمیتوان آنها را مسئول آن آرا شمرد…
معمولاً وقتی کتابی را نمیفهمیم، آن را بسیار هوشمندانه میپنداریم! انحرافی که در زندگی عاطفی با آن آشنایی داریم. یعنی وقتی که افراد مرموز و مبهم، سادهتر از افراد قابل اعتماد و روراست، میتوانند ذهن انسانهای سادهدل را به احترام وادارند.
پینوشت “آلن دو باتن“ یک نویسندهی سویسیتبار است که عمدهی زندگی خود را در انگلستان گذرانده است. او که اکنون ۵۵ سال دارد، از علاقمندان فلسفه است و البته اصرار و تاکید دارد که فلسفه را در خدمت زندگی میخواهد. وی تحصیلات دانشگاهی خود را ابتدا در زمینه تاریخ و سپس فلسفه انجام داد و برای مقطع دکترا، تحصیل در رشتهی فلسفه فرانسه را در دانشگاه هاروارد آغاز کرد. اما ترک تحصیل کرد و وقت خود را برای نوشتن کتابهای فلسفی به زبان ساده اختصاص داد. او خود را به بهبود کیفیت زندگی از طریق اندیشیدن و فلسفه متعهد میداند و در همین راستا در نقاط مختلف جهان مدارسی را به عنوان مدرسه زندگی (School of Life) برای تمرکز بر زندگی بهتر و عاقلانهتر، تاسیس کرده است. وبسایتش این است: https://www.alaindebotton.com/