دیروز موبایلم زنگ خورد. شمارهای ناشناس بود. خودش را معرفی کرد و گفت مهندس مکانیک است و شمارهی من را از یکی از دوستانم گرفته. یک سوال داشت.
سوالش این بود که چطور میتواند تافنس شکست (Fracture toughness) گریدهای مختلف فولادی را پیدا کند.
نکاتی که به ذهنم رسیدند را برایش گفتم و یکدفعه به یاد تکست دانشگاه یعنی کتاب هرتزبرگ افتادم که اطلاعات خوبی داشت. آن را هم معرفی کردم و توصیه کردم در اینترنت پیدایش کند.
امروز ظهر دوباره همان شمارهی دیروزی روی صفحهی موبایل ظاهر شد. بعد از سلام گفت که کتاب هرتزبرگ را در اینترنت پیدا کرده و کلی از کتاب تعریف کرد و چند بار هم من را دعا کرد که این کتاب را معرفی کردهام.
قصد داشتم امروز در مورد موضوعی دیگر بنویسم اما این ماجرا سبب شد نظرم عوض شود و عکس کتاب جناب هرتزبرگ را بگیرم که در زیر میبینید.
این کتاب ۷۰۰ صفحهای، یک از تکستهای درسی بود. از فرمولها و جداول این کتاب چیز زیادی به خاطر ندارم اما چند صفحهی اول فصل هفتم آن هنوز یادم هست چون برای نخستین بار، تصویر آزمایش لئوناردو داوینچی (که در موردش در اینجا نوشتهام) و نیز تصویر کشتیهای به دو نیم شده بر اثر شکست ترد را در این کتاب دیدم.
همانطور که در تصویر بالا میبینید، طرحوارهی یک ناقوس ترک خورده، روی جلد کتاب، نقش بسته است. در آن زمان، کنجکاو شده بودم بدانم این ناقوس، چه داستانی دارد. فکر میکنم در خود کتاب هرتزبرگ توضیحاتی در موردش خواندم، البته در این مورد مطمئن نیستم چون هرچه امشب کتاب را زیر و رو کردم، مطلبی در مورد آن نیافتم. شاید هم جای دیگری در موردش مطلبی پیدا کرده بودم.
به هر حال… این ناقوس برنزی ۹۰۰ کیلوگرمی که ریختهگری شده است، داستان جالبی دارد. تصویر واقعی آن را در زیر میبینید:
این ناقوس که ناقوس آزادی (Liberty Bell) نام دارد، در واقع، نماد فرهنگی انقلاب آمریکاست که در سال ۱۷۵۲ میلادی در بریتانیا ساخته شده و سپس به پنسیلوانیا منتقل شده است.
اگر مایلید در مورد تاریخچهی پر فراز و نشیب آن بیشتر بدانید و دریابید شکاف روی ناقوس چه زمانی ایجاد شده است، پیشنهاد میکنم دو لینک زیر را که اولی فارسی و دومی انگلیسی است، ببینید:
۱۰ حقیقت جالب در مورد ناقوس آزادی آمریکا
پی نوشت ۱: حالا که صحبت از مکانیک شکست و کی وان سی (KIc) معروف شد، بیانصافی بود اگر از جناب Irwin یادی نکنم.
پی نوشت ۲: یکی از فعالیتهای جالب و هیجان انگیزی که چه در آزمایشگاه و چه پس از آن انجام میدادم، بررسی علل تخریب یا Failure Analysis بود. از این جهت جذاب و مهیج است چون شما بايد نقش شرلوك هلمز و هركول پوارو و خانم مارپل را ايفا كنيد و به کمک دانش و تجربهتان، متهم را پیدا کنید و حتي فراتر هم برويد و بگوييد كه چه باید کرد تا اين failure دوباره رخ ندهد.
براي واژهي failure هر معادلي كه انتخاب كنيم مانند “از كار افتادگي، خرابي، زوال، تخريب، شكست، انهدام، واماندگي” يا هر واژهي ديگري، در اصل ماجرا تفاوتي ايجاد نميشود و آن اينكه اين درس در سيلابس درسي دانشگاههاي ما قرار ندارد.
خوب يك پرسش… در دانشگاه تدريس نشود مگر چه اهميتي دارد؟
اهميت آن در اين است كه شما در هر رشتهي مهندسي كه فارغ التحصيل شده باشيد با failure سر و كار خواهيد داشت. از كار افتادگي قطعه يا تجهيز چيزي است كه بارها و بارها اتفاق افتاده و باز هم اتفاق خواهد افتاد اما اين بار يك تفاوت اساسي وجود دارد و آن اينكه ممكن است كار به شما ارجاع شود یعنی تصور كنيد به ما مي گويند در يك واحد صنعتي به خاطر شكسته شدن يك پيچ، توليد متوقف شده و خسارتهايي نيز به بار آمده است و از ما خواسته ميشود دليل يا دلايل اين حادثه را بيابيم و راهكاري بدهيم تا اين اتفاق دوباره تكرار نشود. …. چه بايد بكنيم؟ از كجا آغاز كنيم؟
همينطور سوالات پشت سر هم در مغزمان رژه ميروند: دليل احتمالي شكسته شدن پيچ چيست؟ انتخاب مواد نادرست، عیوب تولید، بارگذاری بیش از حد، تعمیر و نگهداری ناکافی یا …
ميبينيد كه به خاطر اينكه پيش زمينهاي از failure analysis يا آناليز تخريب نداريم و در دوران دانشگاه با آن حتي به صورت تئوري و آكادميك هم آشنا نشدهايم، نميدانيم چگونه با این مسئله، برخورد كنيم. در اين شرايط تنها راهي كه برايمان ميماند رفتن سراغ اينترنت و سعي و خطاست. به عبارت سادهتر در زمان محدودي كه در اختيارمان گذاشتهاند تازه بايد به صورت خودآموز، راه حل را پيدا كنيم.
من شاید از ۱۰ سال پیش به لزوم طراحی و ایجاد درسی اجباری به نام بررسی علل تخریب در مقطع لیسانس رشتههای مواد و مکانیک، فکر میکردم و بهدنبال راهکار بودم. با برخی از دوستانم که استاد دانشگاه هستند در مورد اهمیت و ضرورتش گفتگو کردم و حتی سعی کردم با دفتر برنامهریزی آموزش عالی در این مورد صحبت کنم اما به نظرم باید تلاشهای بیشتری از سوی انجمنهای تخصصی مرتبط و نیز استادان دانشگاه صورت پذیرد تا این کار به انجام برسد.
اینها را گفتم تا به اینجا برسم که در جستجوهایی که آن زمان انجام میدادم به کتابی رسیدم که گرچه چاپ سال ۱۹۹۶ است اما به نظرم خواندنش در درجهی اول برای مدرسان این مبحث و سپس برای دانشجویان علاقهمند، لازم و حیاتی است.
تصویر روی جلدش را در زیر گذاشتهام و باید اشاره کنم تصویر جناب Irwin را که در بالا دیدید، از همین کتاب گرفتهام.
جالب بود. موفق باشید.
سپاسگزارم.
بسبار مبحث جالب و دقیق فرمودید. به عنوان یک دانشجوی مهندسی مواد در دروس دانشگاهی درسی تحت عنوان مکانیک شکست و آنالیز شکست داشتیم، اما نکته دقیقی که اشاره شد شیوهی تدریس این گونه دروس است که به جای دادن قدرت تحلیل به دانشجو صرفا یکسری مطالب در حافظه آنها(آن هم به زور نمره و امتحان)گنجانده میشود. ای کاش مطالبه ایی همگانی از فارغ التحصیلان موفق رشته های فنی جهت بازنگری شیوه ی برخی دروس کاربردی صورت گیرد.
بسیار سپاسگزارم که دیدگاهتان را نگاشتید. یکی از میانبرهایی که وجود دارد استفاده از متخصصان و کارشناسان بیرون از دانشگاه است به اینصورت که برای برخی از دروس، یک متخصص چند جلسه به تنهایی یا در کنار استاد آن درس، تجاربش را به دانشجویان منتقل کند و حرفهای جدیدی بزند. شاید این کار باعث شود در چگونگی تدریس برخی از استادان هم تغییراتی ایجاد شود و استانداردهای تدریس بالاتر رود. خوشبختانه میدانم که برای این اتفاق، سازوکارهای قانونی پیش بینی شده است و استاد درس میتواند با تایید دانشگاه، از افراد صاحبنظر بیرون از دانشگاه استفاده کند اما متاسفانه از این راهکار در دسترس و بدون هزینه، در حد ناچیزی استفاده میشود که دلایل مختلفی دارد که میتوان به عدم تمایل برخی از استادان و بوروکراسی فراوان سیستم عریض و طویل دانشگاه اشاره کرد. من خودم تابستان امسال این پیشنهاد را به یکی از دوستانم که استاد یکی از دانشگاههای معروف تهران است دادم تا بدون هیچ چشمداشتی، یکی دو جلسه به عنوان مکمل صحبتهای استاد درس، مواردی کاربردی را مطرح کنم . دوستم استقبال فراوانی کرد ولی گفت که از سوی دانشگاه معمولاً مقاومتهای فراوانی صورت میگیرد. ترم اول امسال که تمام شد و هیچ اتفاقی نیفتاد و بعید میدانم در ترم دوم هم اتفاقی رخ دهد. این تجربه را چند سال پیش در مورد یکی از دانشکدههای مواد معروف شهرستانی هم داشتم که متاسفانه پاسخ روشنی به پیشنهادم ندادند.
امیدوارم آن شعارهای زیبایی که دربارهی ارتباط صنعت و دانشگاه و لزوم مهارتمحور بودن دروس داده میشود و قلمفرساییهای زیادی هم در موردش انجام میشود، روزی جامهی عمل بپوشد.
باتشکر
درود و سپاس.
کامران عزیز
بسیار زیبا نوشتید و به مطلب بسیار مهمی اشاره داشتید. امیدوارم خای خالی این مبحث در دانشگاه پر شود.
درود و سپاس. گرچه راهی سنگلاخ است اما این وسوسهی امید همچنان وجود دارد. من هم مثل شما امیدوارم.
سپاس کامران عزیز
مثل همیشه عالی
من رو برگردوندی به کلاس دکتر جانقربان و لذتی که اون موقع از خوندن کتاب هرتزبرگ میبردیم…
درود امیر جان. سپاس از محبتت. فاصلهها و دقیقهها هيچگاه حريف خاطرهها نيستند.
باسلام و وقت بخیرآقای مهندس خداپرستی
مانند همیشه عالی و آموزنده
درود جناب چالاک عزیز.
از ابراز لطفتان بسیار سپاسگزارم. پیروز باشید.
من درباره Liberty Bell شنیده بودم، اما عکسش رو ندیده بودم. جالب بود برام، خصوصا ترکش.
آنالیز علل تخریب برای من هم واقعا خیلی جذابه، به همین دلایلی که گفتید. کاراکترهایی که خیلی دوسشون داشتم و دارم، یکی همین شرلوک هولمزه و یکی دیگه هم دکتر هاوس که کپی شده همین شرلوک ه ? خودم دو مورد اونم ناقص، بیشتر کار نکردم تا حالا، ولی جفتش برام خیلی جالب بوده.
در ارشد، ۲ واحد داشتیم برای این درس. کل کلاس هم خلاصه شده بود در یکی دو جلسه توضیح و انتخاب یک case خیالی برای انجام آنالیز تخریب روی آن! با وجود اینکه TA خیلی خوبی داشتیم، اما نه لذتی داشت، نه چیز مهمی یاد گرفتیم.
بعدتر یه دوره ۳ روزه آنالیز تخریب توی پژوهشگاه گذروندیم که گرچه دیر بود، ولی خوب بود به نظرم. خصوصا مثالهایی که از نمونههای واقعی صنعت زده میشد.
انتظار اینکه همچین مطالب کاربردی ای توی دانشگاههای ما تدریس بشه، به نظرم غیرواقعیه. همون مطالبی رو هم که تدریس میکنن، با دید کاملا تئوریک و غیرکاربردی ه، چه برسه به این موضوعهای به شدت کاربردی. موضوعی مثل پوشش و رنگ که اینقدر کاربرد داره، باز هم طوری تدریس میشه که به هیچ دردی نخوره! برای پوششهای آلی، ما یک کتاب حاوی زیرنویس و ریز شرایط دما، محتویات و … حمامهای آلی رو حفظ کردیم و همون رو امتحان دادیم!! اینکه به چه دردی میخورد رو هنوز هیچ کس نمیدونه! ??♀️
سپاس بابت نوشتن دیدگاهتان. شما به “دیر بودن” دوره ای که پس از دانشگاه گذراندهاید، اشاره کردهاید که دقیقاً بیان دیگریست از آنچه نوشتهام و این آموزش دیرهنگام، برخی مواقع، پیامدهای زیادی دارد. تازه این نیمهی پر لیوان است و دیدهام مواردی را که راهبری آنالیز تخریب توسط فردی انجام شده است که نه تنها همان دورهی دیرهنگام را هم نگذرانده است بلکه این کار را به سادگی کشف دلیل کار نکردن جارو برقی میداند که احتمالاً یک لنگه جوراب در لولهی خرطومی آن گیر کرده است.
اما با نظرتان مبنی بر بیثمر بودن تدریس این درس در دانشگاه، هم مخالفم و هم موافق! مخالف از این جهت که همانطور که در پاسخ کامنت آقای میثم نوشتهام، راهکارهایی وجود دارند تا با همین سیستم فعلی، بتوان طرحی نو درانداخت اما موافقم از این جهت که از همین راهکارهای موجود در دانشگاه، استفادهی خوبی نمیشود و به همین دلیل هم بوده که همانطور که میدانید، سه چهار سال پیش طرح “رام” که مخفف ” راهنمای اشتغال مواد” بود را طراحی کردم (که البته به مرحلهی اجرا نرسید) و یکی از دروس آن همین آنالیز تخریب بود.
در مورد مثالی که از پوششهای آلی زدید، این احتمال وجود دارد که یکی از استادان محترم دانشگاه بعد از خواندن کامنت شما، این زیر کلی دلیل بیاورد که حفظ کردن تمام آن چیزهایی که نوشتهاید از اهم واجبات بوده است به همین خاطر، اگر به قول یکی از فیلمها “این امید لعنتی” دست از سرم بردارد، با کامنت شما هم موافقم و هم موافق!
سلام و سپاس از مطالب خواندنی و اندیشیدنی
با شما هم نظر هستم که چنین درسی مورد نیاز است و چنان که باید مورد توجه تنظیم کنندگان برنامه های درسی قرار نگرفته. پیش نیاز آن در رشته مهندسی مواد باید حداقل خواص مکانیکی مواد 2 و نیز خوردگی باشد. ضمن آنکه به درکی از فرآیندهای تولید و نیز جوشکاری نیز احتیاج خواهد بود.