کامران خداپرستی

ارتباط انتروپی و سنگ قبر!

یکم       به پرتره زیر نگاه کنید… شناختید؟ … اگر موفق به شناسایی صاحب این پرتره نشده‌اید هیچ غمی به دل راه ندهید چون راهنماییتان می‌کنم. ببینید خواندن نکات زیر کمکی می‌کند یا نه:

در سال ۱۸۳۹ به دنیا آمد و در سال ۱۹۰۳ بدرود حیات گفت.

اولین کسی بود که توانست مدرک دکتری (.Ph.D) مهندسی را در آمریکا بگیرد. تز دکترایش استفاده از تکنیکهای هندسی برای بهینه کردن طراحی چرخ‌دنده‌ها بود.

درسال۱۸۶۶ طرح ترمز قطار را ثبت اختراع کرد.

زمینه‌ها‌ی فعالیتش شامل فیزیک، شیمی، ریاضیات و ترمودینامیک بوده است.

اصطلاح “مکانیک آماری” از ابداعات اوست.

آلبرت اینشتین او را “مغز متفکر تاریخ آمریکا” لقب داد.

این جمله را او گفته است: Mathematics is a language

اگر هنوز هم نام او را نمی‌دانید حق دارید چون او نه به خاطر چهره‌اش بلکه به خاطر نوآوریها و پژوهشهایش و به ویژه یک فرمول بسیار ساده، مشهور است.

 

دوم       پرسش بالایی انصافاً سخت بود. یک سوال ساده‌تر می‌پرسم: پنج اثر معروف نظامی گنجوی (خمسه‌ی نظامی یا پنج گنج نظامی) را نام ببرید… این را که دیگر همه در دبیرستان خوانده‌ایم و در کنکور هم حتماً جواب داده‌ایم… یادتان رفته؟ … هر چه فکر می‌کنید، یادتان نمی‌آید؟ … نوک زبانتان است؟…

اجازه بدهید کاری کنم که در چند ثانیه یادتان بیاید. یک کلید واژه به شما می‌دهم… “ملخها” … حالا یادتان آمد؟ اینها بودند: مخزن‌الاسرار –  لیلی و مجنون –  خسرو و شیرین – هفت‌پیکر – اسکندرنامه

 

سوم     ترم دوم بودم و تازه یاد گرفته بودم که آلیاژ Cu-Zn برنج است و آلیاژ Cu-Sn برنز. برای اینکه این دو تا را قاطی نکنم، نشستم و کلی فسفر سوزاندم و در نهایت یک “تداعی” درست کردم که فقط خودم از آن سر در می‌آوردم اما کارم را راه می‌انداخت. با خودم این قرار را گذاشتم که اولی “سوزن” خوانده می‌شود و دانه‌ی برنج هم مثل سوزن تیز است پس سوزن همان برنج است و در نتیجه دومی یعنی “سوسن” می‌شود برنز.

 

چهارم   من حدود ۲۵ سال پیش، برای اولین بار، با قانون فازی گیبس (Gibbs’ phase rule) در درس شیمی‌فیزیک آشنا شدم. شاید باورتان نشود ولی همین الآن می‌توانم فرمولش را از حفظ برایتان بنویسم:  P+F=C+2

آیا آنقدر حافظه‌ی درخشانی دارم که پس از گذشت ربع قرن، فرمول به یادم مانده است؟ پاسخ منفی است.

آیا پس از دانشگاه از این فرمول در شغلم استفاده کرده‌ام که باعث شده تا فراموشش نکنم؟ پاسخ منفی است.

اگر کنجکاو شده‌اید که بدانید پس چرا هنوز این فرمول از حافظه‌ام پاک نشده است، جمله‌ی زیر را ببینید:

Police Force equals Chief plus 2

این عبارت انگلیسی را دکتر شریعت، وقتی قانون گیبس را تدریس می‌کرد، روی تخته‌سیاه نوشت و گفت: ” ماشین پلیس رو اگه ببینید اینطوریه که جناب سروان رو صندلی جلو می‌شینه و یک سرباز مسلح هم رو صندلی عقب. راننده هم که هست. پس می‌شه همین جمله که براتون نوشتم که اگه حروف اولش رو کنار هم بذارید همون قانون گیبس بدست می‌آد.”

 

پنجم     این طور که معلوم است طراحی ذهن انسان به گونه‌ای است که با مباحث انتزاعی و اصولاً مفاهیمی بدون مثال و مصداق و داستان، زیاد میانه‌ای ندارد و آنها را به سختی پذیرا می‌شود.

این روزها، همه، انگشت اتهام را به سمت دانشجو می‌گیرند که بی‌علاقه است و به درس گوش نمی‌کند و سر کلاس غیبت می‌کند و از درس فراری است و…

 این تنها بخشی از واقعیت است و من هم در آن چند ترمی که در دانشگاه تدریس می‌کردم، با آن مواجه بوده‌ام اما در این بین نقش استاد چیست؟ آیا فقط باید سیلابس درسی را در زمان معین به پایان برساند یا باید درکنارش به روش تدریسش هم بیندیشد که آیا توانسته است جوانه‌ی شور و اشتیاق را در دل دانشجو بکارد و با استفاده از منابع فراوان و متنوع و در دسترس، مبحثی در نگاه اول خشک و تئوری را به خاطره‌ای مانا و ماندگار تبدیل کند؟

بگذارید نظرم را صریح بگویم: اگر استادی به این نتیجه رسیده است که با  پشتک وارو زدن سر کلاس، دانشجو درس را بهتر می‌فهمد، باید نه‌تنها حتماً این کار را انجام دهد بلکه باید به بهترین شکل ممکن هم اجرایش کند.

یاد حکایتی افتادم: روزی تنها کلیسای روستایی کوچک آتش گرفت. همه‌ی روستاییان به کمک آمدند تا آتش را خاموش کنند. پدر روحانی ناگهان متوجه شد جوانی ناشناس در حال تلاش برای خاموش کردن آتش است. به نزد او رفت و گفت: “من اولین بار است که شما را اینجا می‌بینم.” جوان ناشناس پاسخ داد: ” من هم اولین بار است که آتشی در کلیسا می‌بینم.”

 

ششم    دیدید حواستان را پرت کردم و بالاخره نگفتم ماجرای آن پرتره‌ای که در بخش یکم در موردش صحبت کردم چیست و صاحبش کیست.

اجازه بدهید من در مورد آن  چیزی نگویم و یک عکس  این کار را انجام دهد و معما را حل کند.

لطفاً عکس زیر را با دقت ببینید تا همه چیز دستگیرتان شود و اگر دوست داشتید جزئیات بیشتری در مورد زندگی این دانشمند برجسته بدانید، اینجا را بخوانید.

 


هفتم     از ۲۵ سال پیش تا به امروز، فرمول انتروپی یعنی S=k ln Ω را هم به خاطر دارم. مطمئنم بعد از این همه نوشتن که حوصله‌تان را هم سر بردم، دلیلش را می‌توانید حدس بزنید.

دلیلش بر‌می‌گردد به یک جمله از استادم دکتر شریعت که وقتی داشت در مورد این فرمول و ثابت بولتزمن صحبت می‌کرد، گفت: ” این فرمول، روی سنگ قبر بولتزمن، حک شده است.”

خروج از نسخه موبایل