شاید مطلبی که الآن میخوانید را بتوان بخش دوم نوشتاری محسوب کرد که چند روز پیش با عنوان پیشگفتار استاندارد، قایق نجات نوشته بودم.
در آن مطلب ذکر کرده بودم که کدی مانند ASME BPVC از عبارت engineering judgment یا همان قضاوت مهندسی استفاده میکند و بر اهمیت آن تاکید دارد. بهکار بردن این عبارت، مختص انجمن مهندسان مکانیک آمریکا نیست و به عنوان مثال، انستیتو نفت آمریکا یا API هم در استاندارد API 650 مهم شمردن قضاوت مهندسی را در پاراگراف زیر نشان داده است.
API publications are published to facilitate the broad availability of proven, sound engineering and operating practices. These publications are not intended to obviate the need for applying sound engineering judgment regarding when and where these publications should be utilized
از کد و استاندارد که بگذریم میتوانیم ردپای قضاوت مهندسی را در Specification هم ببینیم چون یک تعریف راحت و سرراست اسپک این است:
Code/Standard + Project Requirements + Engineering Judgment
با این اوصاف، حالا وقت پرسیدن یک پرسش اساسی و بسیار مهم است. آن پرسش این است که چه کسی میتواند قضاوت مهندسی انجام دهد؟ آیا باید واجد شرایط خاصی باشد؟
پرسش مهمی است.
به این فکر کنیم که چنین شخصی چه ویژگیهایی باید داشته باشد، مدرک دانشگاهی مرتبط؟ تجربه؟ یا تلفیقی از اینها؟
فرض کنید جوانی ۲۵ ساله به تازگی مدرک فوقلیسانس مهندسی مواد خود را از یکی از دانشگاههای معتبر کشور گرفته و در شرکت شما استخدام شده است. آیا به نظر شما این فرد شایستگی لازم برای تهیهی اسپک جوشکاری پروژهی جدید شرکتتان را دارد؟ آیا مسئولیت بررسی و پاسخ دادن به TQ پیمانکار را به او میسپارید؟
اگر در پاسخ گفتهاید تازهکار و بیتجربه است، چند سال تجربه باید کسب کند تا این فعالیتها را به او محول کنید؟
یافتن پاسخ دقیق این پرسشها آسان نیستند. من نتوانستم تعریفی از قضاوت مهندسی یا الزامات لازم برای شخصی که باید قضاوت مهندسی انجام دهد را در کدها و مراجعی که از این عبارت استفاده کرده بودند، پیدا کنم.
شاید بتوان با چشمپوشی از مترادف بودن واژهها و صرفاً پرداختن به مفهوم، از بند ۳۰۱.۱ کد ASME B31.3 استفاده کرد و معیارهایی بدست آورد.
این پاراگراف کد به حداقل ویژگیهای یک طراح پایپینگ پرداخته است که حتماً باید آنها را بخوانید اما به طور خیلی خلاصه عبارتند از:
۱- لیسانس مرتبط + ۵ سال تجربهی مرتبط
یا
۲- فوقدیپلم مرتبط + ۱۰ سال تجربهی مرتبط
یا
۳- دیپلم + ۱۵ سال تجربهی مرتبط
با پذیرفتن این گزاره که قضاوت مهندسی اگر پیچیدهتر و سختتر از طراحی نباشد، آسانتر از آن نیست، میتوانیم با خوشبینی، الزامات بالا را به عنوان حداقلهای لازم برای قضاوت مهندسی در نظر بگیریم.
پینوشت جرقهی اندیشیدن به این پرسشها را سالها پیش امیر اسماعیلی به جانم انداخت. از او بسیار سپاسگزارم.
کامران عزیز
واقعا قضاوت کار بسیار سختی است. موفق باشید.
درود هومن جان.
عبارت زیر ربطش به نوشتار فقط در بودن واژه ی قضاوت هست ولی قشنگه:
Let’s practice to understand each other not judging
تمرین کنیم همدیگه رو درک کنیم نه قضاوت…
با سلام مثل همیشه عالی
پست ها و نظریه های شما مثل همیشه خیلی خاص می باشد
من خودم درگیر همین موضوع بودم برای پست هماهنگ کننده جوشکاری که ممیزین استاندارد iso 3834 و iso15085 تجربه را 10 سال گفتن
ممنون از پست های زیباتون
درود جناب فرهادی عزیز.
از ابراز لطفتان بسیار سپاسگزارم و ممنونم که تجربهی خودتان را اینجا نوشتید.
پیروز و سرافراز باشید.
کامران عزیز سلام. موضوع خیلی خوبی را مطرح کردی و به نظرم میشه درباره اش یک کتاب نوشت.
همین جا خواستم کلید واژه مشابه دیگری را نیز به مطلب شما اضافه کنم. قضاوت حرفه ای یا اظهارنظر تخصصی.
در تعریف بازرسی مطابق استاندارد ایزو آی ای سی 17000، دو نوع الزامات، توضیح داده شده است. الزامات مشخص شده و الزامات عمومی. در واقع برای بازرسی باید تعیین انطباق با یکی از الزامات مذکور انجام شود.
“الزامات مشخص شده” بدیهی است که در قرارداد، درخواست مواد (Material Requisition)، دیتاشیت ها، اسپک ها و کدها و استانداردهای مرتبط با متریال موردنظر (که ترجیحا در قرارداد آمده است) تعیین شده است لذا برای قضاوت کردن بر اساس آنها کار بازرس، خیلی هم سخت نیست. کافی است الزامات را بداند و بر اساس آنها قضاوت کند. (البته فرض بر این است که الزامات شفاف و به روشنی -بدون ابهام- قابل درک و فهم هستند. برای اندازه گیری نیز ابزار و تجهیزات مناسب در اختیار بازرس است.)
و اما آنجایی که از دیدگاه یک مهندس با تجربه (و علم آموخته) مثل شما، الزامی مطرح می شود که نه در قرارداد است و نه در ضمایم آن، در واقع با الزام عمومی روبرو می شویم که اینجا مبنا، قضاوت حرفه ای و اظهار نظر تخصصی است که می تواند راهگشا باشد لیکن اکثر دعواهای بین بازرس و پیمانکار نیز همین جا رخ می دهد.
در استاندارد ایزو 9000 یادداشتی در توضیح الزام آورده شده است
برای دستیابی به رضایت مشتری، تحقق انتظارات مشتری حتی اگر بیان نشده باشد (چه به صورت ضمنی یا اجباری)، می تواند ضروری باشد.
Note 5: It can be necessary for achieving high customer satisfaction (3.9.2) to fulfil an expectation of a
customer even if it is neither stated nor generally implied or obligatory.
اینجاست که در هر قرارداد، بخش هایی از کار (خارج از الزامات تعیین شده) با توافق طرفین قابل انجام است. چرا که پیمانکار نیاز به گرفتن پروژه های بعدی از مشتری دارد و باید به گونه ای مشتری خود را راضی نگه دارد. (این موضوع در کشوری که من کار می کنم به وفور مشاهده می شود بخصوص وقتی مشتری ما سامسونگ و هیوندایی است.)
درود محمد عزیز.
چه خوب کردی که این کامنت را نوشتی و متن اصلی را پربار کردی.
بخش آخر کامنتت را که میخواندم یاد یک کلاس افتادم. دورانی که تازه در پژوهشگاه نیرو استخدام شده بودم چند دورهی آموزشی برایمان برگزار شد که یکی از آنها آشنایی با مفاهیم کیفیت بود و مدرسش مهندس کسایی مدیر بخش کنترل کیفیت و بهرهوری پژوهشگاه بود. کلاس خیلی خوبی بود و من آنجا برای اولین بار با تاریخچه و تعاریف کیفیت و نیز کنترل و تضمین و مدیریت آن آشنا شدم. یادم هست در آن کلاس مهندس کسایی میگفت: « نیازهای مشتری یا تصریح شده هستند و یا تلویحی.» و برای نیاز تلویحی این مثال را زد که هنوز یادم مانده: « فرض کنید شما برای مجتمع مسکونی خودتان یک آسانسور می خرید. وقتی نصب شد و سوار شدید یک دفعه می شنوید که به جای یک صدای لطیف و آرام ناگهان یک صدای نخراشیده و دورگه رسیدن به طبقات را اعلام می کند. حتماً به فروشنده آسانسور اعتراض خواهید کرد و او هم متقابلاً به سازندهی آسانسور. این همان نیاز تلویحی مشتری است که در استاندارد ساخت آسانسور یا قرارداد شما با فروشنده نیامده است»
کامران جان! در مورد حداقل های لازم برای قضاوت مهندسی اجازه بده اینجا کمی با شما مخالفت کنم. به نظرم آوردن میزان سطح تحصیلات و سابقه کار اصلا معیار خوبی برای قضاوت مهندسی نیست. اگر به همان استاندارد ایزو 17020 بند 6 (الزامات منابع) مراجعه کنی توضیحات خوبی داده شده است.
– اولا بر اساس نیاز هر سازمانی باید مستندات مربوط به الزامات حداقلی برای منابع انسانی که نیاز به قضاوت مهندسی (حرفه ای) دارند ایجاد شود. (تحصیلات، کارآموزی، دانش فنی، مهارت و تجربه، تاییدصلاحیت های فردی)
– ثانیا آشنایی و داشتن دانش مرتبط با موارد زیر بسیار مهم است
1) تکنولوژی و فرایندهای ساخت محصول
2) روش بکارگیری محصول
3) عیوبی که هنگام استفاده از محصول ممکن است رخ دهد
در پایان کارورزی تحت هدایت کارشناسان با تجربه بسیار مهم است.
به نظرم یک لیسانس مواد با 15 سال سابقه در یک دفتر مهندسی آن هم دور از سایت پروژه، چیز زیادی برای قضاوت کردن ندارد. مشکلی که امروزه ما در صنعت بوفور می بینیم.
با آرزوی موفقیت برای شما.
آقا جان! اگر همیشه با مخالفت کردنت اینقدر نکته یادمان میدهی، نیازی به اجازه گرفتن نیست! من همینجا با صدای بلند اعلام میکنم از همین لحظه آقای محمد رضازاده، مجوز طلایی! مخالفت با تمام نوشتههای من را با مدت زمان انقضا نامحدود! دریافت میکند.
ممنون که وقت گذاشتی و با ارائه سند، نظرت را نوشتی.
من سالها در تمام دورههای آموزشی که تدریس میکردم سعی می کردم به مطلبی که نوشتم به نوعی اشاره کنم چون خیلی جاها دیده بودم و هنوز هم میبینم که بویژه در مجموعههای دولتی و نیمه دولتی برای نظارت بر یک پروژه تخصصی یا بعنوان مشاوره یا بعنوان همراه در یک جلسهی فنی پر چالش، حتماً باید یک فرد بیرون از آن مجموعه انتخاب می شد که عموماً هم عضو هیئت علمی یکی از دانشگاه های معروف بود و خروجی کار را هم که هر دو می دانیم. هدف من این بود که حداقل این پرسش را ایجاد کنم تا تصمیم گیران فعلی یا آینده در موردش اندیشه کنند.
وقتی دیدم اینجا امکانش مهیاست گفتم بهتر است مکتوبش کنم که حالا دیدم کار درستی کرده ام چون با کامنتهایی که شما و سایر دوستان و صاحبنظران می گذارید نوعی تضارب آرا و اندیشه ها ایجاد می شود و خواننده میتواند از بین آنها راهی که به مقصد نزدیکتر است را بیابد.
احساس میکنم که من و تو مخالفتی با هم نداریم بلکه منابعی که به آنها استناد می کنیم به دلایل مختلف نگاه های متفاوتی به ماجرا دارند و این هم طبیعی است چون برخی از الزامات قضاوت که در پرانتز به آنها پرداختهای و من در متن خودم با عنوان کلی تجربه اشاره کردم، از جنس 4=2+2 نیستند. شاید به همین دلیل است که در برخی کشورها آزمون مهندسی حرفهای (PE) برگزار می شود تا اندکی خیالها راحت شود. به همین دلایل طول تجربه اندوزی هم به نظرم معیار خوبی نیست چون “تجربه” که یک معیار کیفی است با “زمان” که معیاری کمی است قابل جمع شدن نیست. به همین دلیل هم در متن نوشته خیلی با احتیاط صحبت کردم و واژه هایی مثل “به نظر می رسد” ” با خوشبینی” ” حداقل” را به کار بردم.
گاهی وقتها فکر می کنم که مهارتها راهگشاتر از تجربه هستند مثلا داشتن و تقویت تفکر جانبی (Lateral thinking) شاید خیلی با افزایش سالهای بودن ما در یک شرکت، بیشتر نشود. گاهی وقتها اگر حواسمان نباشد تجربه مثل زندان می شود و نمی گذارد به موارد دیگر بیندیشیم. مثل یک جراح که همه ی بیماریها را می خواهد با روش تهاجمی درمان کند.
حمیدرضا صدر که چند روز پیش برای همیشه از پیشمان رفت سالها نقد فیلم هم می نوشت اما پس از مدتی آن را کنار گذاشت. می گفت زمانه عوض شده و دیگر مثل گذشته نیست که منتقدان فیلم همه موسپید بودند چون باید فیلمها را در سینما دیده باشند و کلی کتاب خوانده باشند. امروز یک جوان به تمام فیلمهای سینما از دوران صامت تا آلان دسترسی دارد و تمام نقدها را می تواند با یک کلیک در اختیار داشته باشد و اگر بخواهد و مایه اش را داشته باشد قبل از رسیدن به سی سالگی می تواند بزرگترین منتقد فیلم دوران خود باشد.
اگر بخواهد و مایه اش را داشته باشد … خیلی مهم است.
بازهم چشم به راه کامنتهای روشنگرانهات میمانم.
یک دنیا ممنونم.
با درود
با توجه به 15 سال بازرسی هنوز نمی توانم ادعا کنم از پس قضاوت بر بیام .
کلاً ترس از ندانسته ها دست آدم رو میبنده .
میگردم یک استاندارد یا کدی پیدا کنم که ازش برای قضاوت استفده کنم .
نکته جالبی بود استاد .سلامت باشی
درود. این جمله نمیدانم از کیست ولی به نظرم بیان واقعیت است:
نسبت دانستههای انسان به نادانستههایش همانند نسبت شعاع دایره به محیط آن است. هر چه شعاع بیشتر میشود، محیط نیز افزایش مییابد.