فرض کنید کلاس یا جلسه تمام شده و شما از ساختمان خارج شدهاید. ناگهان باران شروع به باریدن میکند و چتری همراهتان نیست. برای کمتر خیس شدن، چه میکنید؟ شروع به دویدن میکنید یا همینطور آرام به راهتان ادامه میدهید؟
با این پرسش جالب اولین بار در کتاب فیزیکمکانیک هالیدی وقتی ترم اول دانشگاه بودم مواجه شدم. دلیل اینکه از بین آنهمه مسئلهی کتاب، اینیکی هنوز به یادم مانده هم به جذاب بودن این پرسش برمیگردد و هم شاید به این موضوع که در آن سالها، پاییز شیراز واقعاً پربارش بود.
پنج سال پیش دوباره مسئلهی دویدن یا قدم زدن زیر باران، برایم زنده شد چون به کتابی برخوردم که عنوانش طوری بود که نمیتوانستم بیتفاوت از کنارش بگذرم.
کتاب را دانلود کردم و شروع به خواندنش کردم. کمی که جلو رفتم به این عنوان رسیدم:
?To run or walk in the rain
اگر این پرسش برای شما هم جذاب است و میخواهید تکلیفتان را در یک روز بارانی بدون چتر بدانید، پیشنهاد میکنم این ۵ پاراگراف از کتاب را در اینجا بخوانید.
با نویسندهای پرکار طرف هستیم که چندین کتاب دیگر هم دارد از جمله کتاب دیگری با عنوانی باز هم جالب که باید خواندنی باشد.
به نظرم هم موضوع و هم طیف گستردهی مخاطبان این کتابها از جمله عواملی هستند که شاید ترجمهی آنها را توجیهپذیر کنند.
پینوشت هروقت ابرهای تیره، آسمان را پوشاندهاند و بوی باران میآید، یاد یک شعر میافتم که اتفاقاً آن هم یادگار شعرخوانیهای دوران دانشجویی است. چون نام یک فلز هم در آن آورده شده است، حتماً باید اینجا بنویسمش.
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
وای، باران
باران؛
شیشهی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
شاعر شعر بلندی که بخش کوچکی از آن را خواندید، حمید مصدق است که اگر دوست داشتید میتوانید این شعر را با صدای شاعر از اینجا بشنوید.
عالی کامران
آسمان سربی
این شعر یا متن رو در کلاس شکل دادن پیشرفته دکتر مشکسار یکی از بچه ها روی تابلو نوشته بود. یادته؟
یادمه. فکر کنم فریبرز داورپناه نوشته بود.
توضیح جالبی بود درباره دویدن در بارون. به نظر من برای راحتی کار خودش و گرفتن نتیجه جالب، مسئله رو زیادی ساده و از حالت واقعی کاملاً خارجش کرده. برای همینم نتیجهای که گرفته اونقدر غیرواقعیه که خودش در انتها اشاره کرده که خب اگر “ضخامت” داشته باشی، و برات مهم باشه که چقدر آب میریزه رو سرت (که تجربه میگه اگه کسی چتر نداره وقتی بارون pouringه، براش مهمه حتمن!) خب سرعت مهم میشه برات! یا مثلاً باد رو حذف کرده که خب عامل مهمیه که اغلب اوقات هست.
من کتاب رو نخوندم و نمیدونم این مثال توی چه contextی و برای گرفتن چه نتیجهای آورده شده، ولی عملاً نتیجهای که گرفته هیچ کاربردی نداره. تازه این نتیجه بدون در نظر گرفتن میزان سرمایی که فرد احساس میکنه وقتی زیر بارونه. یعنی حتی اگه سرعت فرد واقعاً هیچ اثری در خیس شدنش نداشته باشه (به دلیل ضخامت! فرد این هم درست نیست) باید سریع رد بشه تا احساس سرمای کمتری داشته باشه!
با اینکه به نظرم نتیجهگیریش درست نبود، دید جالبی داشته. خوندن این قسمت باعث شد کتابش تو لیستم قرار بگیره.
توضیحات تکمیلی جالبی دادید که شاید از جمله دلایلی باشند که حتی وقتی کاپشن کلاه دار یا چتر داریم اما ناخودآگاه می خواهیم هر چه سریعتر به یک جای سرپوشیده برسیم مگر اینکه نیتمان این باشد که از لحظه لحظه ی یک روز یا شب بارانی لذت ببریم.
سپاس.
اصا نتیجه خوبی نبود- حالا اگر سرعت رو خیلی بیاریم پایین میبینیم که چه نتیجه مسخره ای گرفته
همانگونه که در کامننت خانم ارژنگ هم ذکر شده، نویسنده صورت مسئله را بصورت واقعی در نظر نگرفته است و به نظرم فقط میخواسته ذهن ما را به سمت پارامترهای مختلف دخیل در یک موضوع ببرد حتی اگر موضوعی به سادگی رفتن زیر باران باشد.
سپاس از ابراز نظرتان.