این چهارمین قسمت از بریدهنامههاست که در آن از شیراز و توکیو و فلسفهی زندگی برایتان خواهم گفت و در آخر هم یک وبسایت کاربردی معرفی خواهم کرد.
یک پیشنهاد هویتساز
معمولاً صبح خیلی زود به آزمایشگاه میرفتم و کارهای مربوط به پایاننامهام را آغاز میکردم. یک روز قبل از وارد شدن به آزمایشگاه، برق قطعهای فلزی که روی زمین افتاده بود توجهم را جلب کرد. خم شدم و از روی زمین برداشتمش. یک پلاک کوچک فلزی با آرم دانشگاه بود. یادم آمد دیروز عصر که از آزمایشگاه خارج میشدم، دیده بودم چند کارگر دارند لوازم و اثاث سالن کناری را بار یک ماشین میکنند تا جابجا کنند. حدس زدم این پلاک کوچک بخاطر آن اسبابکشی روی زمین افتاده باشد.
این پلاک کوچک خیلی با من اختلاف سنی نداشت و اصلاً شاید هم سن و سال بودیم. آن را به عنوان یادگاری نگه داشتم.
تصویرش را این زیر میبینید.
دانشگاه شیراز، که پیش از انقلاب با عنوان دانشگاه پهلوی شناخته میشد، از قدیمیترین دانشگاههای ایران است که در سال ۱۳۲۵ خورشیدی تأسیس گردیده است. تا پیش از ۱۳۵۷، نشان دانشگاه که با الهام از پارسه (پرسپولیس) طراحی شده بود، مورد استفاده قرار میگرفت که دو واژهی خرد و کوشش روی آن حک شده بود و در گوشهی پلاک فلزی هم آن را میبینید.
زمانی به یاد این پلاک فلزی افتادم که داشتم به این فکر میکردم چقدر واجب است که دانشجویان مهندسی مواد در ترمهای پایین حتماً با رشتهای که میخوانند کاملاً آشنا شوند و احساس بیهویتی نکنند. این واژهی بیهویتی را آگاهانه بکار بردم چون سالها پیش که مدتی در دانشگاه تدریس میکردم با این چالش روبرو شده بودم و میدیدم موادیها انگار خود را پایینتر از بچههای مکانیک و عمران و شیمی میبینند.
شاید بگویید اوضاع ۳۰ سال پیش با الآن متفاوت است. امیدوارم اینگونه باشد اما در گفتگو با دو تن از دوستانم که الآن در دانشگاه تدریس میکنند، دیدم اوضاع بهتر شده اما مطلوب نیست و هنوز خیلی از دانشجویان حیرانند که قرار است چه کاره شوند و چگونه از رشتهای که میخوانند استفاده کنند. این موضوع بویژه در ترمهای پایینتر مشکلساز است چون ممکن است روی علاقه و اشتیاق دانشجو به یادگیری، تاثیری منفی بگذارد.
اگر وجود این کاستی را بپذیریم، راهکارهای مختلفی برای برطرفکردنش وجود دارد که متولیان آموزش عالی و استادان باید به آن بیندیشند اما آنچه من را به نوشتن این سطور واداشت، مقالهی نشریهای در مورد بخش مهندسی مواد دانشگاه توکیو بود. بعد از خواندن آن، به ذهنم رسید که میتوان در مورد پیادهسازی طرحی مشابه در دانشکدهها و بخشهای مواد و متالورژی دانشگاههای کشورمان، اندیشه کرد تا در ایجاد برند و هویت و شخصیتی مستقل، گامی برداشته شود.
آنچه در وبسایت دانشگاه توکیو ذکر شده این است که کانسپت یا نماد و یا شاید بتوان گفت شعار بخش مهندسی مواد این دانشگاه design of/for/with materials است که در تصویر زیر میبینید.
هر بخش از این شعار، توضیحی هم دارد که در قالب یک تصویر از اینجا میتوانید مشاهده نمایید.
فلسفهی زندگی
شاید وقتی واژهی فلسفه را میشنویم یا میبینیم بلافاصله به یاد مفاهیم سخت و پیچیده یا آدمهایی بیفتیم که غامض و مبهم حرف میزنند اما در واقع فلسفه یکی از قدیمیترین علوم انسانی است که قرار است هنر بهتر زندگی کردن را به انسان بیاموزد.
اگر بشنوید که یک نویسنده که از قضا فیلسوف هم هست، توانسته به زیبایی، نظرات کهن را با زندگی مدرن ترکیب کند و راهکارهایی برای یافتن آرامش در دنیای امروز ارائه دهد چه واکنشی خواهید داشت؟
من این نویسنده را چند سال پیش کشف کردم و تاکنون چندین بار کتابش را خواندهام و سعی کردهام از آموزههایش در زندگیم بهره ببرم.
ویلیام بی. اروین (William B Irvine) که استاد فلسفهی دانشگاه است کتاب فلسفهای برای زندگی را نخستین بار در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. کتابی که مطالب آن برای مخاطب کاملا قابل فهم و بهدور از اصطلاحات تخصصی است.
بریدههایی از این کتاب:
«در حقیقت، وقتی صبحها از خواب بیدار میشویم، به جای تنبلانه غلتزدن در رختخواب، باید به خودمان بگوییم: بلند شو و به وظیفهات در مقام یک انسان عمل کن؛ به دنبال انجام کاری برو که برایش خلق شدهای.»
«در آغاز هر روز با خودت بگو: امروز با مزاحمت، بیاحترامی، قدرنشناسی، خیانت، کینهتوزی و خودخواهی دیگران روبرو میشوم و همه اینها ریشه در جهل آدمها نسبت به خوب و بد دارد.»
«بعضی چیزها در حوزه اختیار ما هستند و برخی چیزها از این قلمرو خارجند. و اگر اندکی ذکاوت داشته باشیم انرژیمان را صرف اموری میکنیم که در اختیار ما هستند.»
«دیگران حتی وقتی که کاری به کارمان ندارند هم میتوانند آرامشمان را به هم بزنند.»
«همینطور که بچهها بزرگتر میشوند، دلزدهتر و بیحوصلهتر میشوند. تا رسیدن به نوجوانی احتمالاً دیگر به همه چیز و همه کس عادت کردهاند. و آن وقت شروع میکنند به غر زدن درباره زندگی، خانه، پدر و مادر و خواهر و برادرهایشان. و متأسفانه، اغلب اوقات، این بچهها به بزرگترهایی تبدیل میشوند که نه فقط توان لذّتبردن از دنیا را بهکلّی از دست دادهاند بلکه به این ناتوانی افتخار هم میکنند.»
«افراد مدرن بهندرت نیازی به داشتن یک فلسفه زندگی حس میکنند. آدمهای امروزی باور دارند که زندگی معنادار و رضایتبخش تنها در صورتی به دست میآید که به قدر کافی خرید کرده باشند. برای همین به جای داشتن فلسفهای برای زندگی، تمام اوقاتشان را صرف کار میکنند تا بتوانند آخرین کالاهای مد روز را بخرند.»
نوشتههای پشت جلد کتاب، شما را به چند و چون این کتاب نزدیکتر میکند.
من دو ترجمه از این کتاب را خواندهام و اگر قصد خریدن آن را دارید توصیهی اکیدم ترجمهی محمود مقدسی است. این را هم بد نیست بگویم جناب اروین یک سایت دارد که نظرات و باورهایش در مورد موضوعات مختلف را در آن بیان کرده است.
معرفی یک وبسایت کاربردی
در دورهی IWE سال ۸۸ بخت به من روی آورد و با مهدی پرتویزاده آشنا شدم. ایشان که مدتهاست در حوزهی بازرسی فعالیت میکند، چند سالی هست که تجربیات خود را در قالب کتاب، تدوین کرده و در اختیار علاقهمندان گذاشته است.
جناب پرتویزاده یک وبسایت به نام weldingcode هم دارد که در آن تجارب خود را در قالب مقالاتی کوتاه و کاربردی به اشتراک گذاشته است.
جدیدترین نوشتارشان، کتابی با نام بازرسی شیر دروازهای است که در آن از تجارب بازرسی این شیرها گفتهاند و همین دو سه روز پیش آن را به پایان رسانده و قصد دارند برای استفادهی همگان به اشتراک بگذارند که میتوانید از لینک زیر دانلودش نمایید. از ایشان بسیار سپاسگزارم.
بازرسی شیر دروازهای- مهدی پرتویزاده ( ۱۰۰ صفحه – ۶ مگابایت)
پایانی خوش با یک کلیپ
بلوار دانشجو را باید هر روز میپیمودیم تا به دانشکدهی مهندسی برسیم. یک سمت پیادهروی بخشی از این بلوار، فقط با یک نردهی کوتاه، از باغ ارم شیراز جدا میشد و در سمت دیگرش، درختهای نارنج کاشته بودند. تصورش را بکنید … اردیبهشت شیراز و بوی خوش گلهای باغ ارم که با بوی مستکنندهی شکوفههای بهارنارنج درهم میآمیخت و هر پایی را سست میکرد. برای من، بلوار دانشجوی شیراز، دنیایی خاطره است.
چند وقت پیش دوستم مهدی آذینفر یک کلیپ کوتاه از همین خیابان برایم فرستاد که مربوط به سال ۷۳ است یعنی زمانی که دانشجوی سال سوم لیسانس بودم.
فکر میکنم دیدن این کلیپ برای هر کس که زمانی شیراز بوده، یادآور خاطرات شیرینی باشد بویژه آنکه شعر و موسیقی دلنشینی هم تصاویر را همراهی میکنند.
وقتی موهات بازه
پائیز شیرازه
موهاتو میبافی
بهار میشه تازه
…
ویدئو کلیپ (۳ دقیقه – ۱۶ مگابایت)
درود بر شما استاد عزیز
کتاب فلسفه رواقی بهترین کتابی هست که تا امروز خواندم .
در این کتاب راه رسیدن به آرامش درون نوشته شده .
سپاس از نویسنده و سپاس از شما بزرگوار که این کتاب رو به من معرفی کردید .
آشنایی با شما برای من بسیار ارزشمند بوده و هست .
همیشه سلامت و شاد و خوشبخت باشید .
درود فراوان.
سپاس از لطف و محبت همیشگیتان.
آرزو میکنم که سالها و سالها با تندرستی دیر بمانی و شاد.
ممنون کامران عزیز. یادم باشه بیام چند تا کتاب قرض بگیرم.
تندرست و دلخوش باشی هومن جان.